۱۴ پاسخ

ای خدا عزیزه دلم خدا بد نده 🥺 مامان مهربون اگر غصه بخوری اوا جونم اذیت میشه . انشاالله به زودی دستش خوب میشه و از نوشتن و نقاشی کردن لذت می بره😘♥️
اللهم صل علی محمد و آل محمد 🤲

ای جان دلم حق داری بهش بگو ن براچی مسخره کنن باهاش حرف بزن نزار بفهمه ناراحتین

عزیزم بلادورباشه ازش گاهی پیش میاد خاطره میشه غصه نخور خوب میشه انشاالله

عزیزم ان شالله زودی خوب بشه حال دل خودتم بهتر
عزیزم ماشالله بچه های هم سن وسال بچه های ما الان اینقدر درک شوهرشون بالاس اصلا کسیو مسخره نمیکنن جز اینکه با بچه های بزرگتر خودشونم باشن اونام این کارو نمیکنن اتفاقا یادش بده که میتونه به دوستاش بگه میتونن رو دستش نقاشی بکشن

الهی بگردم چرا اینطور شد
غصه نخور اتفاق دیگه ایشالا زود خوب میشه

عزیز دلم آخه این چه حرفی بوده زده🥺
تنش سلامت میگذره عزیزم غصه نخور شکر که به خیر گذشته الهی بلا ازش به دور باشه همیشه

کسی حرفی نمی زنه.شاید براشون عجیب باشه و سوال کنند

بیجا میکنن مسخره کنن😐خودتو جمع‌جور کن باهاش حرف بزن.نباید تو مدرسه خودشو ضعیف نشون بده بخاطر یه گچ ساده

اره بالاخره دخترت اذیت شده
اما باید روحیه خودتا قوی کنی و با خوشحالی بهش آمادش کنی برا مدرسه باید باهاش حرف بزنی آروم بشه
بهش بگو مهم نیست برا همه پیش میاد
برو براش از این شکلک برچسب‌ها بگیر‌گچ دستشو براش تزئین کن

ای بابا چه بد موقع. چرا اینطوری شده؟

ای خدا ده روز اتل بود چوش نخورده؟
ما به دارویی هست محلی مومنایی تلخ هست ولی تا می خوری فوری میره محل شکستگی و جوش می خوره
مومنایی اسمشه

دختر منم دوبار تاحالا دستش شکسته اولین بار 1سال و نیمش بود دومین بار هم عید امسال . ایشالا خوب میشه .سخته درکت میکنم

اخیییی نباشم من

عزیزممم ناراحت شدم ان شا.. زودتر خوب بشه

سوال های مرتبط

مامان علیرضا مامان علیرضا ۵ سالگی
سلام تقریبا سه روز قبل ، پسرم یکم تب داشت و دوبار پروفن دادم و خوب شد و خونه ی ما دوبلکس هست ، انگار حموم و اتاق ها بالاست و حال و پذیرایی و آشپزخانه پایین و بعد من تو حال بودم و قرار شد پسرم بره حموم با باباش و لباس هاش رو خودم پسرم آماده گذاشته بود که از حموم اومد بپوشه و بعد بخاری اتاق هم خاموش بود و سرد برو اتاق ها و بعد که حمومش تموم شد ، همسرم حوله رو تنش کرده بود ولی لباس هاش رو هم داد دستش که بیاد پیش من و بعد تا اومد پیش من ، سردش بود و می‌لرزید و سریع گذاشتم جای بخاری و گفت اخیش گرم شدم خیلی سرد بود و بعد دیگه خشک شد و گرمش که شد ، لباس ها تنش کردم و همسرم از حموم اومد و صداش کرد که بره موهاش رو خشک کنه و انگار پسرم رکابی تنش بود با شورت و شلوار ولی هنوز هودی نپوشیده بود و بهش گفتم بپوش و بعد برو و گفت میرم بالا و می‌پوشم و بعد دیدم اومد پایین ولی نپوشیده بود و گفت یادم رفت و اومد جلوی بخاری نشست و گفتم خوب برو بیار و پسرم گفت بزار گرم بشم و بعد میرم میارم و بعد یه ربع بالاخره رفت و آورد و تنش کردم و بعد دیگه براش آب پرتقال گرفتم و خورد و اومدیم بالا و دستشویی رفت و گرفت خوابید
فرزندپروری فرزندپروری فرزندپروری