تجربه ي زايمان- پارت ١:

سلام ب ماماناي عزيز💖.بعد از ٧ روز از ب دنيا اومدن دخترم، الان فرصت كردم بيام راجع ب زايمان و بيمارستانم بگم براي مامانايي ك مثل خودم ، نياز ب تجربه ي ديگران دارن.
زايمان كردن شهامت و شجاعت ميخواد. چه طبيعي، چه سزارين.
و ب نظر من هيچ كدومش نسبت ب ديگري برتري نداره، تفاوت فقط در نوع پذيرش و توان بدني هر فرد هستش. پس از همينجا ب تمام مامانايي ك ميان از بقيه نظر خواهي ميكنن ك كدوم بهتره و بر اساس اون تصميم ميگيرن، ميگم كه فقط و فقط روحيه و توان جسميتون رو در نظر بگيرين و اطلاعاتتون راجع ب هر دو نوع زايمان رو بالا ببرين و آگاهانه و باتوجه ب شرايطتون تصميم بگيرين. اينجا هيچ كس نميتونه براتون تعيين كنه. چون خوب و بدي وجود نداره.
من خودم سزارين رو انتخاب كردم چون اول شرايط خودمو آناليز كردم و ديدم پذيرشم نسبت ب اين نوع زايمان بهتره، بعد حسابي راجع بهش تحقيق كردم، از طريقه ي بي حسي اسپاينال بگير و مشكلات احتمالي بعدش تا جزيي ترين مسايل. و با يك آگاهي كامل، وارد اتاق عمل شدم چون فوبياي اتاق عمل داشتم.
خلاصه من هيچ صحبتي از برتري اين يكي ب اون يكي نكردم. چون بدن با بدن، روحيه با روحيه ، بسيار متفاوت هستش. امكان داره كسي ك خاطره ي خوبي از زايمان طبيعي براش مونده باشه، واسه يكي ديگه شكنجه بوده باشه، و برعكس براي سزارين.
من خداروشكر از انتخاب آگاهانه ام خيلي راضي بودم و خداروشكر ميكنم كه خاطره ي خوبي تو بهترين روزهاي زندگيم برام ساخته شد.
اميدوارم بقيه ي مامانا هم بهترين تصميم رو بگيرن و بهترين لحظات براشون ثبت شه.

پي نوشت: اينم عكس ديروز. مطب دكترم بودم براي چكاپ و تشكر و قدرداني

تصویر
۶ پاسخ

قدم نو رسیده مبارک انشالله که خوش قدم باشه

مبارکه عزیزم سزارین اختیاری بودی؟چقدهزینت شد؟منم تقریبا نزدیکه زایمانم سزارین اختیاری دارم

کدوم بیمارستان زایمان کردی
دکترت کی بود
سزارین اختیاری رفتی ؟
میشه جواب بدی

میگم سبد گل چقد در اومد تقریبا😁
خیلی وقته نخریدم
حالا یکماهگی میخوام برای دکترم بگیرم ببرم

بسلامتی عزیزم
♥️

به سلامتی ان شالله قدم نینی مبارک❤

سوال های مرتبط

مامان 🦋اسرا💚زینب🦋 مامان 🦋اسرا💚زینب🦋 ۳ ماهگی
یه نکته هم بگم
من تا قبل از ب دنیا اومدن دختر دومم همیشه از خوبی های سزارین گفتم چون رو بچه اولم همه دردای زایمان طبیعی رو کشیدم لحظه اخر سز اورژانسی شدم و سزارینمم خیلی خوب بود و زودم سر پا شدم..

اما بعد از سزارین دوم چون خیلی خیلی عذاب کشیدم دیگه اصلا نمیگم سزارین بهتره من الان درد هر دو زایمان رو انگار تجربه کردم و میگم هر کدوم سهتی خودشو داره و بستگی داره گاهی وقتا ادم زایمانش خوبه و راحته زود سرپا میشه اذیت نمیشه حالا چ تو طبیعی و چه سزارین
گاهی وقتا هم زایمانش بده و ممکنه کلی دردوعذاب و عفونت سختی ... همراش باشه..
من بعد از عمل دومم تو همون روز میدیدم تختای کناریم یسریا سزارین بودن یسریا طبیعی اما هیچ درد و هیچ مشکلی نداشتن خیلی راحت کاراشونو هم انجام میدادن..
پس ب این نتیجه رسیدم ک دیگه هیچوقت ب کسی نگم کدومش خوبه کدومش بد..
برای همه دوستای عزیزم ک هنوز زایمان نکردن از ته دلم دعا میکنم چسزارینو طبیعی زایمانتون راحت و بدون سختی باشه خیلی زود سرپا بشینوحالتون خوب بشه همینطور برای بقیه مامانای گهواره..💚

درضمن موقع عمل براتون دعا کردم ب یادتون بودم با این که حالم بد بود ان شاالله ک اثری داشته باشه🦋💚
مامان نی نی قشنگم مامان نی نی قشنگم ۲ ماهگی
خانما منم تو ۳۷هفته و یک روز سزارین شدم چون درد زایمان طبیعی داشتم ب درخواست خودم سزارین اختیاری کردم و پریودی سی و هشت هفته کامل بودم تحربیاتم رو خلاصه بهتون میگم بی حسی تو اتاق عمل دست دکتره عالی بود درد نداشتم خود دکتره ک پول دادم سزارین انجام داد دست سبک بود خداروشکر نیازی ب پمپ درد نبود ولی پیشنهاد من بهتون اینه حتما بگیرین ک شوکه نشید از درد بعد بی حسی ماساژ رحمی بعد اتاق عملم نداشتم خداروشکر راه رفتن بعدشم اولش یکم درداوره ولی زود خوب میشید توصیه دیگ ام اینه اگ دست تنها هستین ب هیچ عنوان سزارین نکنید هم خودتون هم نی نی احتیاج ب مراقبت بیست و چهار ساعته دارین رفتین خونه برای بلند شدن و خوابیدن باید حتما کسی باشه چون مث من داغون میشید ولی خب در هر حال تا الانش پشیمون نیستم از سزارین چون درد غیر طبیعی نکشیدم نهایتا با شیاف کنترل میکنم امیدوارم حال همتون خوب باشه و نی نی تونو بسلامتی چ طبیعی چ سزارین بغل بگیرین واس شاه پسر منم دعا منید همیشه سالم و تندرست و شاداب و عاقبت بخیر باشه
مامان گلبرگ🧚🏼‍♀️ مامان گلبرگ🧚🏼‍♀️ روزهای ابتدایی تولد
تجربه ی زایمان - پارت ۲:
تجربه ی من از بیمارستان صارم بسیار شخصی هستش و ممکنه با فرد دیگر خیلی متفاوت باشه. پس تحقیقات کامل رو خودتون با توجه به انتظاراتتون باید کنین.
بیمارستانی که زایمان کردم، صارم بود. همه چیز عالی بود. درسته ک تمام بیمارستانهای خصوصی قرون به قرون تمام خدماتی که بهتون ارائه میدن رو میگیرن ، ولی صارم از اون دسته بیمارستانهایی هستش ک هزینه کنی براش، راضی میای بیرون.(تاکید میکنم ک این تجربه ی شخصی منه) .
حقیقت من از پزشک بیهوشی خیلی استرس داشتم که دستش خوب باشه و اذیتم نکنه، الحق و انصاف دست مریزاد داشت و بهترین اسپاینال رو برام انجام داد در صورتی ک شنیده بودم بعضی از دکترای بیهوشی ک اون روز شانست کشیک صارم بهت میخوره، سه چهار بار سوزن رو تو کمر میزنن، ولی برای من یکبار بود و هیییییچی متوجه نشدم از سوزن و تزریقش.پزشک بیهوشیش صبور و خوش اخلاق بود و باهاش ارتباط خوبی گرفتم. پزشک خودمم ک بی نظیر بود از همه نظر.
از پزشکها و پرسنل بیمارستان هم بخوام بگم همگی بسیار خوشرو و صمیمی و کاربلد بودن. شاید فقط یک پرستار بود ک من باهاش حال نکردم و بی حوصله بود. وگرنه تمام کسانی که چه قبل از عمل، چه بعد از عمل، اومدن و توصیه های پزشکی رو دادن بسیار راضی بودم. خصوصا بخش روانپزشکی ک قبل از عمل اومد و منو‌ اماده کرد برای مدیریت استرس و بهم‌ تمرین داد که توی اتاق عمل انجام میدادم و واقعا موثر بود. خلاصه بطور کلی بیمارستان صارم از همه نظر برای من بهترین انتخاب بود و بسیار هم راضی ازش اومدم بیرون .

پی نوشت: گلبرگم ساعت ۱۱:۱۵ صبح و در روز ۲۴ شهریور منت گذاشت روی سر مامان و‌باباش و با قدمش نور و امید داد به زندگیمون🌈🐣💋♥️.
انشاالله قسمت تمام چشم انتظارها🌻💖
مامان نون خامه ای🩷🧁 مامان نون خامه ای🩷🧁 ۳ ماهگی
پارت دوم داستان زایمان
و من دیگ واقعا استرس گرفته بودم و ضربان قلب بچه هم رفته بود بالا تا و خب برای بچه دارو و اینا تو سرم ب من زدن ک بهتر شد ولی خودم هنوز سردرد و اینا رو داشتم ک دکتر اومد گفت این دوز آخر ضد سردرد تو سرم رو بگیر اگر بهتر نشی باید اورژانسی ببریمت سزارین و من دیگ از نظر زایمانم خیالم راحت شد و این رو بگم ک واقعا از طبیعی ترسیده بودم و خوف ورم داشته بود ک این شرایط رو بدتر کرده بود..
سرم سردردم هنوز کامل تخلیه نشده بود ک ماما ها اومدن و برام سوند وصل کردن و من رو برا اتاق عمل آماده کردن و با همون تخت چون سردرد داشتم من رو منتقل کردن اتاق عمل رفتم داخل اتاق عمل ی اتاق گرم بود ک پرسنل داشتن لوازم عمل رو آماده میکردن و منم گفتم نگاه ب لوازم نکنم ک بترسم ولی خب واقعا ی حس بیخیال نسبت ب خودم داشتم اما نگران بچه بودم چون سن بارداری من ۳۶ هفته و ۶ روز بود و داشتم زایمان میکردم دکتر اسپاینال اومد و من رو سرگرم کرد و کمرم رو سِر کرد و یهو پاهام داغ شد و بی حس شده م همش قرآن میخوندمو دعا میکردم ک یهو گفتن مبارک باشه دختر نازت بدنیا اومد و از بالا پرده نشونم دادن منم گریه کردم حسابی..بردنش وضعیتش رو چک کنن ک من همش خبر گرفتم و میگفتن خداروشکر کامل و سالم هست و بعد آوردن گذاشتن رو صورتم و حسابی بوسش کردم
مامان سام🩵 مامان سام🩵 ۱ ماهگی
ک من داد و بیداد کردم ک اره میخواین پسر منو بکشین البته دادو بیداد هام بی تاثیر بود ماماعه برگشت گفت اگه چیزی بشه ما مقصریم و فلان گفتم نمیخوام وقتی چیزی بشه مقصر بودن شما ب چ درد من میخوره
بعد دکتر دوباره اومد گفت مگه نگفتم امادش کنبن برا اتاق عمل
وضعیتم انقد بد بود ک ی کریض برده بودن اتاق عمل دکتر اون برگشت داد اتاق و منو برد با سرعت هرچه تموم بچه رو در آوردن و پسر من ساعت۵:۳۰ب دنیا اومد توی ۳۶هفته و۳روز
و اکسیژن نیاز داشت ک همین ک ب دنیا اومد بردنش ان ای سیو و نذاشتن حتی ببینمش چقدر حس بدی بود برام
فردا صب ک گفتن پاشو راه برو اولین کار رفتم پسرمو بیینم
۱۷روز بستری بود اول برای اینکه ریه هاش کامل نبود بعد هم برای عفونتی ک من توی بارداری داشتم دکترم اهمیت نداده بود و ب بچه انتقال پیدا کرده بود .
چند روز اول نزاشتن شیر بدم میدوشیدم خودشون میدادن اما بعدش بهش شیر دادم خودم .
زایمان سزارین برای من همیشه خیلی ترسناک بود میگفتم برم اتاق عمل زنده نمیام بیرون امااا طبیعی رو ی جور دیگ فکر میکردم ک خب کلا فکرام برعکس شد
زایمان سزارین هم درد داره اماااا اصلا این درد کجا و اون درد کجاااا
برگردم عقب صد در صد سزارین رو انتخاب میکنم
خلاصه من ن بارداری خوبی داشتم ن زایمان خوبی و ن بعد از زایمان خوبی
ولی الان ک با پسرم اومدیم خونه چند روزه احساس ارامش میکنم و خوشحالم اما دیگ اصلا دلم نمیخواد ن حامله شم ن بزام🤣🤣تازه ی جا یکی میگه طبیعی خیلی ایمن و فلان برای مادر و جنین خندم میگیره چون من بچم سرش ورم کرده بود و هم اکسیزنش اومدع بود پایین بهش فشار اومده بوده خلاصه خوب و بد تموم شد و رفت و شد ی خاطره تلخ و شیرین
اینم تجربه من از زایمان طبیعی و سزارین.
مامان تیارا مامان تیارا روزهای ابتدایی تولد
#تجربه زایمان طبیعی من 3
بیچاره پرستارام ترسیده بودن ازم ب حدی ک رفتیم برای عمل یکی از پرستارای همراهم گفت بیمارو رو تخت بخابونین شروع کنین من خودم فرمشو پر میکنم رضایتشو میرم از همسرش میگیرم.من خودم زود پاشدم خابیدم روی تخت ب دکتر گفتم ت رو خدا شروع کن الان دردم شروع میشه قلبم دیگه کشش نداره.شروع کردن ب ضدعفونی کردن شکمم و برام بیحسی تزریق کردن من ی طرف شکمم سر شد طرف دیگه حس داشتم حتی ب بیهوشی بالای سرم گفتم گفتش ک الان اوکی میشم ولی من بیحس نشدم و میتونستم راحت پاهامو تکون بدم.من حتی وقتی ک با تیغ داشت شکمم رو میبرید سوزششو حس کردم باز ب دکتر بالای سرم گفتم ک گفت امکان نداره چرا بیحسی روت اثر نمیزاره.من ک شروع کردم ب اوق زدن فهمیدن ک دروغ نمیگم و واقعا حس میکنم زود برام بیهوشی زدن و تازه داشتم بیهوش میشدم دخترمو گذاشتن توی بغلم و بعدشم ب خواب رفتم.
توی ریکاوری ک بهوش اومدم اومدن بالاسرم و دیدن ک خونریزی شدید دارم ب حدی ک دست ب شکمم میزدن و ی فشار کوچیک میدادن کلی ازم خون میرفت علتشم گفتن ب خاطر زور زدنم حین زایمان طبیعی بوده ک خداروشکر بعد سه ساعت خونریزیم ی حد نرمالش رسید و فرستادنم بخش.بعدشم ک دخترمو اوردن و کلی دردایی ک تا اون لحظه کشیدم بودم فروکش کرد و فقط خداروشکر میکردم ک اتفاقی براش نیوفتاد و سالم ب دنیا اومد