۹ پاسخ

اکثرشون همینطورن...متاسفانه تو خانوادشون یادنگرفتن احساس مسئولیت کنن

من سر این قضیه سه ساله دارم میجنگم با شوهرم دیگه براش جا افتاده عصرا یک ساعت باید براش وقت بزاره یا تو خونه بازی کنه یا ببره پارک

چقد شوهر منو توصیف کردی😑

ببین عادت شده واسش
بنظرم یه مدت بهش خیلی دوستانه پیشنهاد بده که بیاد از این گوشی های ساده استفاده کنه ،کم کم از سرش بیفته
واسه خودشم بهتره هم چشماش هم ستون فقراتش هم شما و بچه ها بیشتر از کنارش بودن لذت میبرید

همشون همینن

هییییییئ ابجی بخدا تک تک حرفات انگار حرفای من بود خدا بگم مرده بی مسولیت چیکارش کنه

توی جمع ازش تعریف کنین و بگین که برای پسرم و من خیلی وقت میذارن این یکی از اخلاقای خوبشه که خیلی دوست دارم چون حواسش خیلی به ماست اینجوری ترغیب میشن امتحان کنین

خب وقتی پارک میره شما همراهشون نرو، سعی کن بیشتر دوتایی بفرستی بیرون تا کمی حس مسئولیتش تحریک بشه یا بچه رو بزار پیشش و بگو بازار خرید دارم بزار کمی باهم وقت بگذرونن

متاسفانه شوهر منم این اخلاق بدو داره. خیلی حرص میخورم

سوال های مرتبط

مامان شنتیاا مامان شنتیاا ۳ سالگی
سلام‌ یه چیزی خیلی نگرانم کرده راجب پسرم میخوام ببینم طبیعیه یا با دکتری مشاوری مشورت کنم. با اینکه از بچگی به حرفاش گوش دادم سریع
تا حدودی جواب گرفته چیزی خواسته تونستم تهیه کردم هیچ وقت چیزی و نذاشتم خیلی بگه اصرار کنه بعد انجام بدم ولی پسرم نمیدونم اخلاق بد یا خوب حرفاش و خیلی تکرار میکنه در حد قفلی زدن یعنی اگه ی چیزی بخواد بگم فردا تا اون روز برسه همش میگه صبح هم یادش نمیره تا اون کارو نکنی براش ول نمیکنه و این موضوع هم خودمو هم بقیه رو ی جاهایی کلافه کرده مثلا میگه بازی کن ب هرکی ک باشه انقدر میگه تا طرف بلند شه بازی کنه خیلی وسط حرفامون میپره اصلا نمیذاره حرف بزنیم یا حتی من با گوشی هم بخوام حرف بزنم یکاری میکنه یا حواسم پرت شه یا قطع کنم سریع البته ک بگم هرچی من منعطف و سریع براش یکاری میکنم شوهرم برعکس زیاد باهاش بازی نمیکنه ی بازی هم بخواد بکنه انقدر بچه باید اصرار کنه بهش تا باهاش بازی کنه یا هرچی ازش بخواد هی باید بگه بهش هم میگیم باشه ولی باز میگه مثلا دیروز رفتیم بیرون خرید گفتیم پسر خوبی باشی اذیت نکنی برات آدامس که دوس داری میگیریم هر ۳ دیقه ی بار میگفت آدامس میخری آدامس میخری انقدر گفت شوهرم عصبی شد گفت اصلا نمیخرم بعد ی وقتایی رفتار شوهرم باهاش ی جوری میشه من فکر میکنم بچه مشکل داره حس منفی میگیرم عصبی میشم دعوامون میشه ی مورد دیگه هم هست ب شدت تنهاس و فقط من و باباشیم ک باباش اصلا براش وقت نمیذاره باز ی موضوع دیگه هم هست مثلا میگه موز داریم میگم نه میره چک میکنه این مثال راجب هرچی باید بهش ثابت بشه خودم این موضوع دوس دارم که اعتماد نداره زیاد ولی خب نمیخوام ب ماهم اینجوری باشه میخوام حرفمو قبول کنه