وقتی با شوهرم بحث میکنم واقعا دعا میکنم بمیره ‌ مرتیکه احمق اصلا درک نمیکنه من زایمان کردم و یو هفته هم بخاطر زردی بچه بيمارستان بودم. نمیدونم چرا هرچقدر محبت میکنم جواب عکس میده

عزیزم بجای جوش و غصه ب فکر خودت باش حالا فکر کردی زایمان کردی یا علاف بیمارستان بودی محبتی درحق اون کردی؟ ن خواهرم تو فقط مادری کردی مادر بودن ینی از خود گذشتن از وقتی ک مادرشدی باید بفهمی دیگه مال خودت نیستی یا میخاسی مادر نمیشدی من خودم دوتا دختر شیر ب شیر دارم دارم روانی میشم دست تنها واسه همه ع جون مایه گذاشتم ت گرفتاریا ولی الان کسی یه قدمم برنمیداره حالا اگر قرار بود مدام غصه بخورم و بنالم ک حال خودم بدتر بدتر میشد درسته ی وقتایی نق میزنم ولی خب اصل ماجرا اینه ک مادر بودن همینه اصلا زن بودن همینه باید غذا بپزی درحالی ک داری گریه میکنی باید بخندی درحالی ک داری از درون داغون میشی و فشار زندگی داره خفت میکنه اره عشقم درقبال مادری کردن منت واسه شوهرت نداشته باش

عزیزم سعی کن آروم باشی ب رفتارش توجه نکن،حواس خودتو ازش پرت کن،تو الان روح و جسمت نیاز ب ارامش داره

منم برعکس شده وضعیتم شوهرم بهم میرسه ، مامانمم دو روز ازم مراقب کرد کلی منت و سرزنش و .. برگشتم خونه خودم ، البته قهر نکردم فقط آرامش میخواستم ، درک میخواستم که نشدم الان هیچ کدوم از دیروز بهم حتی یه زنگ هم نزدن

مردا همینن
اهمیت نده
آرزوی مرگش نکن،پشیمون میشی

چرا بعد زایمان چیکار کرده؟

دردش چیه بهت میپیچه ؟؟؟

اگه ما مردا درک کنیم ک خستن کی ما راه درک کنه خانوما چیکار کنم؟؟ شوهرم خیلی اخلاقش عوض شده مادرش هم دعوا داره باهام با مادرش تو یک خونه هستم دارم از دستش دق میکنم

مردا همینن عزیزم

عین شوهر بیشعور من از روز ک زایمان کردم سگ شده آدم نیست هر دقیقه دعوا داره اگه خستس اگه نیست اگه پول داره اگه نداره فقط سگه سگ
مادرش از اون بدتر

چون همیشه محبت کردن جواب عکس میده 😔

چرا عزیزم چقدر بد؟؟😔