پارت ۱
تجربه ی زایمان طبیعی من
من ۳۷ هفته و ۵ روز بودم که نینیم‌ بدنیا اومد
روز جمعه دردهام شروع شد اول درد مداوم بود مثل پریودی من کل روز رو استراحت کردم گفتم درد ماه دیگه تا نصف شب ادامه داشت سر شب ترشح های ژله ای بیرنگ ازم اومد و من شک کردم درد ها دیگه تقریبا می‌گرفت و ول میکرد بعدش خوابیدم بماند که هی درد بیدارم میکرد ساعت ۵ بود بیدار شدم رفتم دستشویی که دیدم ترشح موکوسی خونی به اندازه دو بند انگشت ازم خارج شد و خیلی ترسیدم اومدم شوهرم رو بیدار کردم که پاشو منو ببر بیمارستان بچه داره بدنیا میاد😐😬 بعد تو اینترنت چرخیدم و فهمیدم که رحم داره آماده میشه و تا چند روز ممکنه طول بکشه و همون لحظه بچه نمیاد خلاصه دیگه نرفتم و گرفتم خوابیدم انقباض هی می‌گرفت و ول میکرد منم شروع گرفتم زمان بینشون‌ رو ثبت کنم اولش تو هر یه ساعت یا دو ساعت یبار می‌گرفت و ول میکرد ولی بعدش هر این فاصله زمانی کمتر شد ساعت ۸ صبح بود زنگ زدم‌ به شوهرم گفتم بیا منو ببر بیمارستان میترسم به بچه چیزی بشه از سرکار برگشت و منو برد خلاصه ان اس تی گرفتن گفتن اوکیه معاینه هم کردن و گفتن ۱ونیم سانت بازه منم برگشتم خونه و کل روز به استراحت گذروندم و هی فاصله بین انقباض هارو ثبت میکردم عصر شد و من با ماما همراه قرار داد نبسته بودیم هماهنگ کردم رفتم مطبش بهم‌گفته نه حالا زوده و وقت زایمانت نیست فرصت داری و اینا ولی من مطمن بودم که بچه داره بدنیا میاد،خلاصه قرار داد رو بستم و برگشتم خونه و درد هام همچنان ادامه داشتن

۹ پاسخ

عالی بودی عزیزززم

بسلامتی عزیزم

خب بریم بعدی

کاریم‌کردی بر دردات

بسلامتی عزیزم
ماما همراهت کی بود؟راضی بودی؟

بقیه اشم بگوووووو😍😁

مبارک قدمش، بقیشم بگو

خبببببب بریم پارت بعدی😂

به به مبارکه قدمشششش🥰🥰
خب خببببب…

سوال های مرتبط

مامان HOSNA مامان HOSNA ۵ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی پارت ۴
دیگه آن اس ای گرفتن و من شروع کردم تو اتاق به ورزش کردن از اسکات گرفته تا پوزیشن سجده و پیاده روی ‌ همه چی خلاصه یه دقیقه نمیشستم فقط هر یک ساعت یه بار میومدن قلبش و چک میکردن و میرفتن دو ساعت بعد معاینه شدم ۲ انگشت باز بودم باز دوباره شروع کردم ساعت هشت شب ۳ انگشت شده بودم بدون آمپول فشار ‌ و چون ورزش میکردم درد انقباض هارو نمیفهمیدم دستگاه بهم وصل میکردن انقباض نشون میداد اما من هیچ دردی احساس نمیکردم تا ساعت ۱۲ شب که ۴ ساتت شدم و همچنان بدون درد بودم با وجود انقباض های زیاد و عمیق دیگه شب اومدم بخوابم که برای موقع زایمان خسته نباشم اما از ساعت یک درد هام شروع شد
دقیقا تا چشمام گرم می‌شد یه درد بدی توی کمرم و باسنم میپیچید مامانم ماساژ میداد تا ول می‌کرد باز من میخوابیم باز دوباره رسیده بود به جایی که هر پنج دقیقه یه بار تکرار می‌شد و من هی سعی میکردم تا تنفس و تغییر حالت و راه رفتن تحملش کنم تا ول کنه و وارد مرحله استراحت بشم ساعت ۴ صبح معاینه شدم و هنوز ۴ سانت مونده بودم بدون پیشرفت و دکتر احتمال سزارین داد و رفت
دیگه هی درد ها شدید تر می‌شد هی عمیق تر می‌شد شیفت صبح که اومدن ساعت ۸ دوباره معاینه شدم گفتن آفرین ۷ سانت شدی پاشو بریم اتاق زایمان
و من با درد های زیاد که هی میگرفت و ول می‌کرد رفتم اونجا کیسه آبم و زدن خداروشکر مدفوع توش نبود و فقط ورنیکس که مال صورت بچه بود توی کیسه آبش وجود داشت
مامان 💙دوتا گل پسر💙 مامان 💙دوتا گل پسر💙 ۲ ماهگی
زایمان طبیعی

پارت سوم

سوزن رو بهم زدن و ان اس تی بهم وصل کردن و از ساعت ۵ بعد از ظهر بهم زدن درد داشتم میگرفت ول میداد و انقباض های شدید میگرفت همینجوری هر ده دقیقه ۴ بار انقباض داشتم تا شب همینجوری درد داشتم هر ده دقیقه ۴ بار درد داشتم اومدن معاینه کردن گفتن همون ۲ سانتی گفن اگه تا صبح باز نشد سزارین میکنن دیگه دردام همون بود و میشد تحمل کنی چجچوری بود اروم بودی بچه خودشو سفت میکرد مثل سنگ دلدرد و کمردرد همین که ول میکرد دلدرد و کمردرد خوب میشد بعدش هرباری که درد میومد سراغم ورزش میکرد حرکت لگنی پیاده روی وسط سالن با درد، اسکات میزدم لبه تخت، رقص کمر حالت سجده لگنمو چرخش میدادم . دیگه تا ساعت ۱۲ شب سرم داشتم و دیگع قطع کردن و گفتن دیگه استراحت کن بخواب همین که سرم قطع کردن دردهای منم رفت خوابیدم ساعت ۶ صبح اومدن دوباره بهم وصل کردن اینبار دردام طولانی در شد همینجوری ورزش مردم دیگه درداش قابل تحمل نبود و یکم اخ ناله بعدش ان اس تی بهم وصل کردن و گفتن چه انقباض های خوبی اگه اینجوری ادامه بدی ساعت تا ۵ عصر زایمان میکنی
ادامه پارت چهارم
مامان معجزه(رادین) مامان معجزه(رادین) ۴ ماهگی
تجربه زایمان

پارت دوم#

روز چهارشنبه ۱۱ تیر از غروب بعد داشتن رابطه بدون جلوگیری دردام خیلی زیاد شد و فاصله کم اما باز قابل تحمل بود اما به وضوح مشخص بود تاثیرش . شب رو با قرص مسکن استامینوفن صبح کردم اما ساعت ۴ باز بیدار شدم نتونستم بخوابم درد کولیکی توی کمرم و قسمت لگن داشتم که می‌گرفت ول میکرد صبح شوهرم رو بیدار کردم که بریم بیمارستان اما چون بیمارستان خصوصی کمی از ما دور بود گفتم بریم دولتی معاینه بشم اول که آیا اصلا تغییر کردم یا نه بعد برم رفتم بیمارستان و اونجا گفتن ۲ سانتی نوار قلب بچه رو گرفتن خوب بود و گفتن فعلا زایمانی نیستی برو دردات بیشتر شد بیا منم ساعت یک ظهر آمدم خانه ماما بیمارستان گفت افاسمان خوبی داری عصر بیا دوباره معاینه شو اومدم ورزش کردم حمام کردم رو توپ کار کردم دردام بیشتر شد شدتش فاصله ش هم کمتر شد تقریبا زنگ زدم دکترم گفت برو بیمارستان خصوصی که بهت نامه دادم معاینه کنن رفتم اونجا معاینه شدم گفت ۲ فینگری تعجب کردم با این همه درد که بیشتر شده چرا هنوز ۲ سانتم اونجا هم نوار قلب دادم خوب بود اما چون درد داشتم و انقباض ثبت شد بستری شدم ساعت ۱۰ شب برای زایمان طبیعی عصر قبل از اینکه بیام بیمارستان دکترم گفت روغن کرچک بخور و مایعات و غذا نخور یا خیلی سبک منم روغن خورده بودم خیلی روان شدم اسهال معده مم خالی بود گفتن آبمیوه و کیک بخور برای nst دردام هی داشت بیشتر میشد با فاصله کمتر تا ساعت ۱۲ شب درد داشتم اومد برام آمپول فشار زد دوباره معاینه کرد گفت ۳ سانتی تقریبا و دردام خیلی زیاد بود اما باز یه جوری تحمل میکردم تا اینکه ده دقیقه بعدش اومد آمپول فشار زد یعنی ساعت شد ۱۲:۳۰ من حس کردم دارم میمیرم از درد وحشتناک بود زنگ زدن دکترم خودشو رسوند
مامان سانی کوچولو مامان سانی کوچولو روزهای ابتدایی تولد
تجربه زایمان طبیعی
جمعه شب همش دستشویی داشتم یه پام تو دستشویی بود یکی تو خونه یکمی احساس دل درد داشتم ولی گفتم شاید درد کاذب باشه زیاد اهمیت ندادم ساعت ۶ صبح رفتم دستشویی دیدم ترشح خونی ازم خارج شد سریع اومدم رفتم حموم شیو کردم دیگه همش راه میرفتم تو خونه ورزش میکردم تا ساعت ۴ بعدازظهر
ساعت ۴ رفتم بیمارستان فشارمو گرفتن و معاینه کردن گفتن ۲ سانتی برو یه ان اس تی هم بده
رفتن ان اس تی بدم یه زنی داشت زایمان می‌کرد منم رو به رو اتاق زایمان بودم قشنگ دیدم چطور زایمان کرد و شر شر براش اشک می‌ریختم ان اس تی که تموم شد رفتم پیش دکتر گفت یک ساعت راه برو
یک ساعت پیاده رویی کردم و دوباره معاینه شدم گفت از دوسانت یه کمی بیشتر باز شدی ولی سه سانت نشده برو بگو همراهت برات پک بیمارستان بگیره بستری بشی دیگه بستری شدم دکتر اومد بهم ورزش داد و توپ داد دیگه ورزش میکردم و رو توپ حرکاتی رو که میگفت انجام میدادم تا سر بچه بیاد پایین تا ساعت ۱ شب با درد طبیعی خودم ۵ سانت باز شدم
مامان آقا کوروش🫀 مامان آقا کوروش🫀 ۶ ماهگی