تجربه زایمان طبیعی
از صبح فقط یه کیک و آبمیوه خورده بودم ،واس اینکه همون سوند رو ک زده بودند دردم زیاد شده بود هرچی خورده بودم رو بالا آوردم کل تخت و لباسم کثیف شد سوند هم موقع بالا آوردنم بیرون اومد 🥴🫠
دیگه مجبور شدند همه چی رو عوض کنن،وقتی معاینه کردن شده بودم ۲سانت ماما اومد بهم چند ورزش داد اونا رو انجام میدادم وقتی معاینه کرد شده بودم ۳سانت ،هرچی دهانه رحمم باز میشد دردارم خیلی بیشتر میشد
همینطور ورزش کردم و سوزن فشار بهم وصل میکردن دوزشو میبردن بالا واسه اینکه زود زایمان کنم چون هرچی آب تو کیسه آب بود داشت خالی میشد
معاینه لگنی هم شدم دوسه باری واسه اینکه زود کنم

🥲🥲🥲خداقوت مامان قوی

مبارکه عزیزم ان شاالله خوش قدم باشه😍
برای بخیه هات اسپری نیواشا حتما بکیر استفاده کن خیلی خوبه

واقعاً سخته منم دردام فراموش نمیشه
من تا پنج سانت شدم بستری نکردن تو حیاط بیمارستان راه میرفتم منم از دوسانت دردام شروع شد

الهی عزیزم 😍. مبارکت باشه .
چقد خوب که تجربتو برامون تعریف کردین .
منم همینو میگم طبیعی هدجی درد بکشی ارزشش رو داره . چون بعدش میتونی راه بری کار انجام بدی خودت بری دسشویی . ولی اونجوری باید یکی باشع حتی نوار بهداشتیتو عوض کنه یکی باشه برات شیاف بزاره در این حد .

عزیزم آمپول بی حسی برت نزدن؟

بخیه زیاد خوردم ولی بازم انتخابم طبیعیه وقتی اومدم خونه زود سرپاشدم همه کارامو انجام میدادم

وقتی گریه کرد گذاشتنش رو شکمم و بردنش ،بعم گفتن چهار دور دور گردنش بند ناف پیچیده بود شانس آوردم یعنی🥲🥲
تا اومد سریع دسشویی کرد همونجا خداراشکر تو شکمم دسشویی نکرده بود،
وقتی گذاشتن رو شکمم کل دردارم یادم رفت ،ولی دوباره موقع بخیه درد کشیدم هرچی آمپول زدن بی حس نمی‌شدم

اینم بگم با اینکه خیلی درد داشتم سعی میکردم نفس عمیق بکشم ،وقتی نفس عمیق می کشیدم دردارم قابل تحمل تر بود
وقتی رسیدم۹سانت دیگه هیچ جونی برام نمونده بود ظربان قلب بچه هم اومده بود پایین کم کم وسایل زایمان رو آوردن نفسم کم اومده بود بهم اکسیژن وصل کردن و پروسه زایمان شروع شد دکتر بهم میگفت زور بده هرچی زور میدادم بچه نمیومد ،دوباره دکتر گفت زور بده بچه ات تو خطره من تا جایی که می‌تونستم زور دادم وقتی گفت موهاشو می بینم خیلی خوشحال شدم ولی چون بچه گیر کرده بود خیلی برش زدن
منم یه روز زیاد دادم میگفتم الانه که بمیرم همون موقع کله اش اومد بیرون سریع گرفتنش