۱۳ پاسخ

من ک ماسک میزدم درست میکردم

منم واقعا نمیدونم چکارکنم
از هر بویی متنفرم. و خودمم نمیتونم حتی اب بخورم

بنظرم ظهر زیاد درست کن که اندازه شب هم باشه
اینطوری یبار آشپزی بهتر از دوباره
حداقل تا وقتی یکم با شرایط کنار بیایی

منم زیاد میل ندارم خداروشکر شوهرم نهار شامشو از محل کارش میاره

من بیشتر اوقاتم بیچاره شوهرم ازسرکارمیاد درست میکنه

منم بعضی وقتها واقعا سختم میاد چیزی درست کنم ازخونه مامانم ومادرشوهرم دوریم ولی درماه چندروز میریم خونه مادرشوهرم میمونیم بعدشم چون شوهرم خجالت میکشه چندروز بمونه خونه بابام من میرم اونجا اون طفلی هم میمونه خونه مامانش بعدچندروز دوباره میایم خونه خودمون

منم همینطوری بودم هیچوقت یادم نمیره مامانم چقدر به دردم خورد انشالله همیشه سالم باشه و خداحفظش کنه برامون ، مادر شوهرمم توی اون وضعیتم فقط راهنماییم کرد و گفت روستای ببند جلودهنت آشپزی کن ما قدیم همین کارو میکردیم😕

من از آشپزی کردن بدم اومده همش می‌خوام بخوابم و استراحت کنم
ولی دیگه مجبوری یه چی سر هم میکنم
بعضی وقتا نون پنیر یا نیمرو😬😁

من تفلی بهش غذا نمیدم نهایت خونه خودمون خودش تخم‌مرغ درست می‌کنه یا هم که نهار خونه مامانشه و شام میریم خونه بابا ی من خونه بابام پشت خونمونه

وای نگو منم اینقد حواس فست فود میکنم ولی گرونه نمیشه توی خونه هم نمیتوانم چیزی بخورم

ظهر درست کن زیادتر شبم بخورن واقعا حالامن با آشپزی مشکل ندارم من باخوردن غذا مشکل دارم نمیتونم بخوزم بزور باید قورت بدم

عزیزم کسی رو نداری ازش کمک بگیری مادر خواهر مادرشوهر

منم این مدلی هستم گاهی
بینی و با دماغم می‌بندم بعد آشپزی میکنم
چاره نیست

سوال های مرتبط