همش سادگيايي كه قبلاداشتموكسي درك نكردمن ازروسادگي حرف ميزدم و قضاوت شدم الان نتيجش شده منفي بافيم روهمه ي آدمااولا نميفهميدم ولي الان فشار اورده بهم حوصله هيچكسو ندارم فقط ميشينم كتاب تربيت بچه ميخونم و پادكست گوش ميدم بخاطر دخترم كه بعدا مثل من نشه🥲🥲
من در عوض هیچ روزی تنهانیستم جاری هام میان برام غذا میارن بعضی وقتا البته اونا سنشون زیاده من هم سن بچشونم.مامانم میاد .دوستام میان .خودم استراحتی ام ولی خداروشکر که سرموگرم میکنن
من چیزایی رو دیدم و تجربه کردم که تنهایی پیشش چیزی نیست. قابل گفتن نیست اما خیلی سخت گذشت بهم هم جسمی هم روحی
معده درد🥴😣روزای وحشتناکی تا۴ماهگی داشتم
الآنم دردای جدید و سرویکس خیلی پایین😔
من ماه دوم به بعد پای شوهرم ۲ ماه تو آتل بود. هیچ کس رو نداشتیم خودم هم تا الان ویار دارم حتی در یخچالو نمیتونستم باز کنم. چه ها که بهمون نگذشت
دقیقا منم تا الان همش تنها بودم همش خونه تنهام نگاه درو دیوار میکنم😂شوهرم تا ۸ شب سرکاره
من سال ۱۴۰۲ عروسی کردم یک سال و نیم دیر بچه دار شدم عمم تو هر جمعی منو میدید فرقی نمیکرد کی نشسته کی ننشسته جلو همه میگفت چرا نمیذاری بچه دار بشی کشت منو دیوانم کرداصلا دلم نمیخواست جایی برم که اونم باشه. تو این مدت یبارم نگفت چیزی میخوای یا نه یبارم سراغ نگرفت
من ناشکری نمیکنم ولی عوض شدن جنسیت بچم ناراحتم کرد ،،ولی بازم خدارو شکر میکنم ،راضیم ب رضای خدا
منم تنهام🥺 استراحت مطلقم هستم نه کسی بهم سر میزنه نه کاری برام میکنن... از اردیبهشت تو خونه م فقط دکتر رفتنی رنگ بیرون و میبنم
دردهای شکمی ،استرس زایمان زود رس،🥲🥲
من تنهای استراحت مطلق بودم حتی کسی بهم یه سری نزد😔
خانوادم یه شهر دیگه زندگی میکنن ازم دورن میرفنم خونه بابام همه چی برام آماده بود.ولی جایی که زندگی میکنم شهر خانواده شوهرم اینکه کسی نبود چیزایی که هوس داشتم برام درست کنه که بعضیاش رو دلم مونده. هیچکس زنگ نمیزد بپرسه چی دوست داری برات درست کنیم خودم درست میکردم ولی از دلم میرفت دیگه دلم نمیگرفت بخورم. اینکه به جاریم که همسایمه گفتم دلم آش میخواد ولی نگفت درست میکنم.
خیلی سخته مخصوصا منی که تو شهر غریبم
من ک عصرا میرم خونه همسایمون پنجشنبهها خونه مامانم جمعه ها خونهذمادرشوهرم
تهوع تهوع تهوع و هنوز که هنوزه تهوع
یه جرعه آب با خیال راحت نخوردم
هنوز روزی ۲ یا ۳ تا قرص تهوع میخورم و باز هم تموم نمیشه
هیچ لذتی نمیبرم از بارداری
خدا خدا میکنم فقط تا آخر هفته زایمان کنم و تموم بشه
غصه نخور نی نیت که دنیا بیاد ارزو میکنی یه ساعت تنها باشی😁
من هم همینطور
تنهایی واقعا آزار دهنده بود
زندگی تو غربت به خودی خود سخته
چه برسه به اینکه باردار هم باشی
گاهی دلم میخواد یکی در بزنه یه ظرف غذا بده
یکی بیاد بگه تو بشین من چای دم میکنم
یکی بگه بیا بریم قدم بزنیم
هعیییی
منم تنهایی خیلی اذیتم کرد .اینکه کسی بیاد یه روز تو این نه ماه بگه من امروز خونتو مرتب میکنم من برات غذا میپزم .اوایل خیلی دپرس شدم بعد گفتم فایده نداره هر کی نیومد نیومد .به فکر بچه ام بودم که اثر منفی نگیره
تنهایی و خیلی سخت بود ...
آخی چرا خانواده خودت یاشوهرت نزدیکت نیستن؟
منم تنهام شوهرمم تا ۹ شب سرکاره
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.