فرزند پروری فرزند پروری


الان میخواستم پسرمو ببرم مهد شوهرم اومد خونه. من یه شلوار نیم بگ با یه تیشرت باکسی پوشیده بودم ک قد تیشرت زیر باسنه مهد پسرمم نزدیکه ،سه کوچه پایین تر از خونمونه. یه دعوایی راه انداخت ک نگو . گف میخواستی اینطوری بری؟؟ منم عصبانی شدم بش گفتم خواهر خودت که سر لخت میاد بیرون. (خواهرش کلا شال نمیپوشه بیرون میره)میگه اون به من ربط نداره خودش میدونه و شوهرش . بعد با این ک رفتم مانتو پوشیدم . گف کلا نمیخواد ببریش . منم بش گفتم تو تصمیم نمیگیری ک ببرم یا نبرم. چون عصبانی بود آخرشم نرفتم مهد .بعد ۳۰ دقیقا الان زنگ زده ببرش . الان هم دیر شده هم خودم حالم بده نمیتونم برم . طفلی پسرم خیلی ذوق داشت ،از صب هی میگه ساعت چند باید برم. 😔. نمیدونم چرا اینطوری رفتار کرده چند بار با اون لباس با هم رفتیم پارک و فروشگاه و جا های دیگه و... الان نمیدونم چ مرگش بود. این حساسیت طبیعیه . شما اینطوری لباس میپوشید؟ به نظر خودم ک لباسم مشکلی نداشت چون شلوارم گشاد بود . اوکی بود خیلی بی حجاب نبود آستین تیشرت هم بلند بوده. شوهرشمام رو لباس پوشیدنتون گیر میدن؟


تب فرزند پروری استامینوفن

۷ پاسخ

خواهرش هر جور بپوشه درست گفته ب همسرتون مربوط نیس ب شوهرش مربوطه دیگ زندگی خودشو داره
زندگی مشترکه همون جور ک من نظر میدم تو پوشش اگ بد باشه و خوشم نیاد اونم نظر میده و گوش میدم تا حدودی هم دیگ رو ازاد گذاشتیم ولی ب نقطه ای رسیدیم ک میفهمیم از چ خوشمون میاد و از چ بدمون میاد ب خاطر همون رعایت همو میکنیم ک موجب دلخوری نشه
وقتی میگه نپوش نمیپوشم و بحث نمیکنم
و تا حالا تیشرت و شلوار نپوشیدم

عزیزم اخلاق همسرت حتماتاحالادستت اومده درست گفته شوهرمنم همیشه میگه کارای خواهرام ب من مربوط نیست توناموس منی بایدجوری لباس بپوشی ک درشان من باشه وقتی دیدین ناراحته بایدکوتاه میومدین ن ک لج کنی اینطوری وضعیت روبدترمیکنی

من همیشه درگیرم با این قضیه یعد ده سال هنوز هست این گیر دادن بهتر شده ولی باز داره مجبورم سازش کنم چون فقط این اخلاقش بده انصافا بقیه چی اوکی

شاید با خودش بودی اجازه داده
الان یهو حس کرده تنها بخوای بری مناسب نیست...یهو آدم ی چی میبینه و میشنوه و نظرش عوض میشه.....منم خواهرشوهرم بلوز شلواره و اصلا بخ چشم برادراش نمیاد اما خب برای بقیه میگن زشته....دیگه من ببینم مثلا همسرم ی جوری نگاه لباسم میکنه یا مثلا بگه این خوب نیس نمیپوشم...البته من خودم ی سری چیزا رعایت میکنم....و اونم خب از نظر اینا گیر نمیده....قبلا میگفت چادر من سختم بود ی ماه پوشیدم گذاشتمش کنار....ولی همیشه حجابم اوکی بوده تنگ و کوتاه نداشتم

احتمالا اعصابش از جای دیگه خورد بوده برا لباستون نبوده چون میگید چن باری اینطوری رفتید بیرون و اینکه من این مدلی نمیپوشم

اتفاقا من از این آقایون خوشم میاد.حس میکنم خانومشون فقط واسه خودشون میخوان.اقا نیایید رو سرم بریزیدا نظر خودمو گفتم😆

شايد اعصابش از جاي ديگه خرد بوده ادم مجبوره گاهي واسه ارامش خودش سكوت كنه پيگيرش نشه

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۵ سالگی
تب فرزند پروری استامینوفن


سلام خانوما امروز میخواستم پسرمو راهی کنم ک با سرویسش بره دم در بودم خانم دوست شوهرم اومد رد بشه اومد بهم گفت قبلا خوب بودی لاغر شدی . گفتم آره یکم وزن کم کردم . بعد میگه نه یکم نیس زیادی کم کردی. (اینو بگم من قبلا وزنم ۱۶۴ بود بهداشت بم گفته ۴ کیلو اضافه کردی الان خوبی ولی مراقب باش وزنت نره بالا. بعد من غذامون کم کردم ک مثلا وزنم ثابت باشه و اضافه نشه ، اینقد استرس اضافه وزنو داشتم ک چاق نشم ، چند کیلو کم کردم) . وقتی ازش نظر نخواستم چ لزومی داره ک بگه من واقعا اینجور آدما رو نمی‌فهمم. درسته خودم میدونم لاغر شدم یکم ولی این تو حرف زدنش اغراق هم میکرد . به نظرتون قصدش ناراحت کردنم بوده . یا همین طوری گفته و قصدی نداشته؟؟ من خودم هیچ وقت راجب به کسی تا ازم نخواد نظر نمیدم . دوس دارم بقیه هم مث خودم رفتار کنن باهام ولی همیشه اینجور آدما پیدا میشن . دست پسرش مشکل داره بخدا یک بار هم نشد بپرسم مشکلش چیه با این که دلم میخواست بدونم ولی نپرسیدم یا اصلا توجه نمیکردم بهش ک ناراحت نشه . بعد این هی میپرسه چرا کم کردی خودت خواستی و فلان؟؟؟؟ شما همچین کسایی برخورد کردین تا حالا؟؟؟ یه حسی بهم میگه میخواسته حالتو بگیره بعد میگم نه شاید از رو دلسوزی گفته؟؟؟؟ میدونم نباید مهم باشه نظرش .ولی خب حرف زدنش یه انرژی منفی میده به آدم



تب فرزند پروری استامینوفن

بچه بروفن فرزند پروری

تب فرزند پروری استامینوفن