تب فرزند پروری استامینوفن


سلام خانوما امروز میخواستم پسرمو راهی کنم ک با سرویسش بره دم در بودم خانم دوست شوهرم اومد رد بشه اومد بهم گفت قبلا خوب بودی لاغر شدی . گفتم آره یکم وزن کم کردم . بعد میگه نه یکم نیس زیادی کم کردی. (اینو بگم من قبلا وزنم ۱۶۴ بود بهداشت بم گفته ۴ کیلو اضافه کردی الان خوبی ولی مراقب باش وزنت نره بالا. بعد من غذامون کم کردم ک مثلا وزنم ثابت باشه و اضافه نشه ، اینقد استرس اضافه وزنو داشتم ک چاق نشم ، چند کیلو کم کردم) . وقتی ازش نظر نخواستم چ لزومی داره ک بگه من واقعا اینجور آدما رو نمی‌فهمم. درسته خودم میدونم لاغر شدم یکم ولی این تو حرف زدنش اغراق هم میکرد . به نظرتون قصدش ناراحت کردنم بوده . یا همین طوری گفته و قصدی نداشته؟؟ من خودم هیچ وقت راجب به کسی تا ازم نخواد نظر نمیدم . دوس دارم بقیه هم مث خودم رفتار کنن باهام ولی همیشه اینجور آدما پیدا میشن . دست پسرش مشکل داره بخدا یک بار هم نشد بپرسم مشکلش چیه با این که دلم میخواست بدونم ولی نپرسیدم یا اصلا توجه نمیکردم بهش ک ناراحت نشه . بعد این هی میپرسه چرا کم کردی خودت خواستی و فلان؟؟؟؟ شما همچین کسایی برخورد کردین تا حالا؟؟؟ یه حسی بهم میگه میخواسته حالتو بگیره بعد میگم نه شاید از رو دلسوزی گفته؟؟؟؟ میدونم نباید مهم باشه نظرش .ولی خب حرف زدنش یه انرژی منفی میده به آدم



تب فرزند پروری استامینوفن

بچه بروفن فرزند پروری

تب فرزند پروری استامینوفن

۷ پاسخ

اونجا که نوشتم ۱۶۴ اون یکه اشتباه تایپ شده وزنم ۶۴ بوده . الان دیدم

درخواست دادی دلت برام تنگ شده بود؟؟؟

حالا براش تعجب داشته سوال کرده
مگر الان چند کیلویی

من اگه به کسی بخوام بگم لاغر شدی،
پشت بندش میگم خوش هیکل بودی خوش هیکل تر شدی،

164,کیلو خطرناکه خیلیم خطرناکه 🥺🥺🥺🥺

دهن مردم همیشه باز بخای برا هر حرفشون ناراحت شی هر روز ناراحتی بعضیا بدون قصد بعضیا با قصد بعضیام از رو عادت و رفتارشون برخورد میکنن نباید ناراحت شد گاهیم برداشت اشتباه.. ... ی جمله یادمه ی جا خوندم ک نوشته بود ارامش بیرون از ما نیس وقتی خودت آروم بشی حتی رفتار بقیه هم در نظرت نرم ب نظر میان
پس ب دید بد نبین برا ارامش خودت بهتره

شاید می‌خواسته بگه یقین تو زندگی حرص میخوری لاغر میشی
یا از رو حسادت بوده
ب نظرم برات مهم نباشه اینجور آدما مریضم همیشه دنبال اینن ب طرف انرژی منفی بدن

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۶ سالگی
فرزند پروری فرزند پروری


الان میخواستم پسرمو ببرم مهد شوهرم اومد خونه. من یه شلوار نیم بگ با یه تیشرت باکسی پوشیده بودم ک قد تیشرت زیر باسنه مهد پسرمم نزدیکه ،سه کوچه پایین تر از خونمونه. یه دعوایی راه انداخت ک نگو . گف میخواستی اینطوری بری؟؟ منم عصبانی شدم بش گفتم خواهر خودت که سر لخت میاد بیرون. (خواهرش کلا شال نمیپوشه بیرون میره)میگه اون به من ربط نداره خودش میدونه و شوهرش . بعد با این ک رفتم مانتو پوشیدم . گف کلا نمیخواد ببریش . منم بش گفتم تو تصمیم نمیگیری ک ببرم یا نبرم. چون عصبانی بود آخرشم نرفتم مهد .بعد ۳۰ دقیقا الان زنگ زده ببرش . الان هم دیر شده هم خودم حالم بده نمیتونم برم . طفلی پسرم خیلی ذوق داشت ،از صب هی میگه ساعت چند باید برم. 😔. نمیدونم چرا اینطوری رفتار کرده چند بار با اون لباس با هم رفتیم پارک و فروشگاه و جا های دیگه و... الان نمیدونم چ مرگش بود. این حساسیت طبیعیه . شما اینطوری لباس میپوشید؟ به نظر خودم ک لباسم مشکلی نداشت چون شلوارم گشاد بود . اوکی بود خیلی بی حجاب نبود آستین تیشرت هم بلند بوده. شوهرشمام رو لباس پوشیدنتون گیر میدن؟


تب فرزند پروری استامینوفن