خاطرات قبل از او

قسمت دوم

امروز ۱۵ مهر
دیشب خواب شیرین می‌دیم
انقدر به بچه بعدی فکر کردم که دیگه تو خوابمم اومد
خواب می‌دیدم رفتم جنوب لباس عروس تنمه میخام عکس فرمالیته بگیریم خونه ی جدید هم گرفتیم
از اونجا مستقیم اومدیم تو خونه من رفته بودم سونوگرافی آن تی ولی جوابش رو قایم کردم کسی نبینه
کلی ذوق داشتم برای تودلی و حسش می‌کردم با خودم میگفتم دختره
هی داشتم آرایشم رو تغییر میدادم و از وجودش لذت می‌بردم



وقتی بیدار شدم پر از حس خوب بودم
فکر کنم دارم راضی میشم که اقدام رو شروع کنم
راستی چند روز مونده تا پری هی کرم افتاده به جونم بی بی چک بزنم ولی با خودم کلنجار میرم که توهمات رو فراموش کنم و بی بی چک حروم نکنم بزارم وقتی اقدام کردم


یکی ندونه فکر می‌کنه بی بچه ام و هیچ تجربه ای ندارم 😂

مقالات مرتبط

سوال های مرتبط