۱۱ پاسخ

سلام عزیزم، شما که خودتون آگاه هستید عزیزم اصلا از نامردی نیست این مرحله از رشد یعنی سن ۳ تا پنج سالگی مرحله رشد روانی جنسی نامیده میشه و در اون عقده ی ادیپ در پسرها و عقده ی الکترا در دخترا پدیدار میشه یعنی علاقه ی پسر ها به مادر و رقابت با پدر در عشق ورزی به مادر و برعکس علاقه ی دخترها به پدر و رقابت در عشق ورزی به پدر گاها ممکنه سن بروز این حالت زودتر شروع بشه یا دیر تر تموم بشه این یه مرحله از رشد هست و بعد از اون هم چون دخترا پدر رو نماد قدرت و امنیت میبینن براشون بیشتر لذت داره با پدرشون باشند از طرفی از صبح تا شب با شماست ترس از نبودن تون رو ندارها شب که باباش میاد می‌دونه فرصت کمی برای بودن با پدر داره و از این فرصت میخواد نهایت استفاده رو بکنه پس اصلا ناراحت نباش بذار نهایت لذت رو از بودن با پدرش ببره دخترانی که رابطه ی صمیمی و دوستانه با پدرشون دارن اعتماد به نفس بالاتر و روان سالم‌تری دارند

من حس میکنم پسرم مارو مساوی دوست داره فقط بعضی جاها منفعتش ایجاب میکنه طرف یکی رو بگیره

برعکس دخترای من چسبیدن بمن

دخترمنم عاشق باباشه

پسر من خیلی بابایی بود حدودا چند ماهه بیشتر مامانی شده

عزیزم بچه اس دیگه ولی هممون میدونیم که دخترا بابایی ان😍

برعکس دخترمن فقط میگه مامانم باباشوهم خیلی دوست داره هاااولی میگه هیچکس مامان نمیشه

بچه هامنم فقط بابایی

دخترا بابایی هستن عادیه
الان همه بچه ها همینن

بچه های منم همینطور علاقه ویژه به باباشون دارن

دقیقا دختر منم همینه من دیگه عادت کردم هرکاری بکنم انتخابش باباشه

سوال های مرتبط

مامان محمد حسام مامان محمد حسام ۴ سالگی
خانما میخوام درد و دل کنم من و شوهرم 7 ماه صحبت کردیم زیر نظر خانواده ها و ازدواج کردیم از اول ازدواجمون شوهرم قصد داشت منو تغییر بده و به قول خودش شبیه خودش کنه و از این طریق افسار زندگیش رو دستش بگیره من وابسته خانواده ام هستم مخصوصا مادرم اون هم میدونست و با خانواده ام در افتاد و یکی یکی پاشون رو از خونه ام برید تا به قول خودش من مستقل بشم تو این گیر و دار من باردار شدم در حالی که با کل خونواده ام قهر بود تو دوران بارداری خیلی اذیتم کرد و من از ماه هشت بارداری افسردگی گرفتم تا سه ماه پس از زایمان حالم بد بود ولی تو اون روزا تنها دل خوشیم و دلیل زندگیم پسرم بود الان هم جونم به جونش بسته است نمی تونم یه لحظه دوریش رو تحمل کنم پسرم هر چی بخواد بخره به من میگه چون باباش براش نمیخره حتی لباساش رو مامانم اینا می‌خرن دکترش رو خودم میبرم خلاصه که باباش هیچ احساس مسئولیت نداره ولی پسرم باباش رو بیشتر از من دوست داره به من میگه من تو رو دوست ندارم بابام رو دوست دارم خیلی دلم گرفته
مامان 🧸radvin🧸 مامان 🧸radvin🧸 ۴ سالگی
مامانایی ک فرزند ۴ ساله دارن بچه ها شماام اینطورین تو این دوره ۴ سالگی ؟؟؟


همه چی رو میخواد حرف باید حرف اون باشه
پرخاشگر میشه اگ چیزی ک میخواد نشه
دوست داره کاراشو خودش انجام بده اگ ما دخالت کنیم عصبی میشه
خیلی ب گوشی وابسته شده فقط بازی
اصلا با اسباب بازی هاش بازی نمیکنه حالا با اینک رفتنی بیرون چیزای جدید میخواد و ما میگیرم ولی خب انگار اون خواستنه واس همون لحظه اس یکم بازی میکنه دیگ تمام میزارتش کنار ...
آب زیاد میخوره خیلی خوراکی دوست داره غذاشم خوبه ولی گوشت مرغ انچنان نمیخوره خیلی کم
خیلی دقت میکنه ب همه چی مثلا ب من ب ارایشم ب لباسم ب باباش وقتی چیز جدید میگیریم فورا واکنش نشون میده ذوق میکنه
دوست داره هم بازی داشته باشه و خیلی زیاد اجتماعیه
حرف زدنش خوبه قشنگ مفهمومی هست
بیشتر چیزا رو مث رفتن ب دکتر امپول زدن درس کردن دندان ظرف شستن تمیزی کثیفی پاک کردن میکروبا اشکال اعداد اسم ماشینا همه ارو متوجه میشه و بیشتر باباییه دوست داره همش با باباش باشه و وقت بگذرونه
بیشتر وقتا تو مخیه 🫠😑
مامان آسنا و آرتین مامان آسنا و آرتین ۴ سالگی