۴ پاسخ

من اومدم مسافرت دیروز بچمو بردم بیرون یه خانومه بچه رو دید خدش بچه دوساله داشت بعد یهو گفت وای بچت چقد چاقه وای شیرشو سری قط کن ک اضافه وزن می گیره دیشب تا خد صبح بچه م بمیرم براش گریه میکرد قرمز میشد ناهار نخورد صبحم شام نخورد اصلان مسافرت زهر مار شد بی اشتها شده فک کنم تو همین هفته ک می مونم کلی کم کنه وزن فسقلمو چون بشدت تحرکم داره 🤐🤐

منم اومدم مسافرت دو تا لقمه بیشتر نخورده😐

ای جانم 😂 بچه ها همینن
منم سه روزه اومدم شهرستان امیرعلی هیچی نمیخوره فقط دنبال بازی و فضولیه
مدام تو حیاطه من اصن نمیبینمش🤣

حالا میشه فضولی کنم‌وزنشو بگی🙈🙈

سوال های مرتبط

مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
سلام دیشب انقدر هلاک بودم خوابیدم مهرابم خوب خوابید البته مهراب داره ۴تا دندون با هم در میاره یکم نق نق زیاد داره این روزا
خب بگم بهتون که این چهارمین مسافرت مهراب بود اولیش ۱۱ ماهگی تهران بود دومی ۱۳ ماهگی یک روزه کاشان و یک سری دیگه ۱۳ ماهگیش رفتیم یاسوج و اینسری هم که طولانی ترین مسیر بود آمل
من هر سری میوه براش خورد میکنم تو ظرف اینسری دوتا ظرف پر میوه خورد کردم براش و لواشک خونگی و اینسری هم کلوچه گرفتم دادم بهش و غذای نونی هم درست میکنم تو مسافرت ها و صبحونه هم سعی می‌کنیم تو خونه بخوریم که مهراب فرنیش رو بخوره بعد هم نون پنیر یا نون مربا و..بعد راه میوفتیم البته یکبار تو راه بهش فرنی دادم ولی برگشت رو معمولا میگم شوهرم از بیرون چیزی بگیره هر سری هم میریم جای مطمئن که می‌شناسیم اونجا میخوریم اینسری هم تو شمال جای خیلی خیلی خوبی رفتیم تو تنکابن برا نهار عالی بود جاتون خالی مهرابم با عشق می‌خورد 😁 برای مسیرهای طولانی باید با میوه و چیزهایی که دوست دارن سرگرمشون کنید مهراب خداروشکر هیچوقت اذیتم نکرده تو مسافرت البته دیشب اون آخری ها یکم نق زد اونم کلافه شده بود و حق داشت و اینکه مهراب رو صندلی و کریر هیچوقت نمونده همش تو بغل خودمه و منم مجبور بودم یه وقتایی صندلی جلو رو بدم عقب دراز بکشم .رو صندلی عقب راحت نیستم مهرابم دوست داره جلو باشه همش و شوهرمم خوب میرفت اصلا بد نمی‌رفت
در مورد اونجا هم بگم انقدر داداشام باهاش بازی میکردن باورتون نمیشه مهراب تلو تلو می‌خورد برا خوابیدن😂
مهرابم یه گربه بدبخت رو اذیت کرده بود و حتی دم گربه رو گرفت و سرش رو هی بالا و پایین میکرده و کلی گربه فلک زده رو اذیت کرده البته شوهرم پیشش بوده کلی شوهرم رو دعوا کردم و مهراب رو بردم حموم .
مامان یاسین مامان یاسین ۱ سالگی