۱۲ پاسخ

ای وای عزیزم 🥺🥺🥺یکمی بهش توضیح بده بگو من هیچ وقت ترکت نمیکنم وقتی نیستم برو پیش بابا بپرس مامان کو، دلم سوختتتت

الهی فدای بچه‌ها.خدا همه بچه‌ها رو حفظ کنه سالم سلامت و عاقبت بخیر باشن . امیدوارم به بزرگی خدا ‍ـ خدا پدر و مادرهارو هم حفظ کنه برا بچه ها
خدا به من کمک کنه وقتی خستگی خودمو کنترل کنم داعوا نکنم بچه‌ها مو که بدترین عذاب وجدانه😭😭😭

روان شناسا میگن نباید تا ۱۲ سالگی بچه تنها بمونه
اگه میدونی همیرت مسعولیت پذیر نیست و به فکر بچه نیست
که گریه ام میکنه بیدار نمیشه نزارش پیشش
خیلی خیلی رو بچه اثر بد میزاره

ان شالله همیشه سالم و سلامت باشی سایت بالا سرش باشه💔❤️ مردا اکثرا اینجورین

وای من دیوونه میشم از دست شوهرم اینجور شرایطی پیش بیاد

وااای من همیشه صبحا دخترو‌پسرمو‌میبرم مدرسه از دست مجبوری این پسر کوچیکم ک خوابه رو میذارم خونه
همش میترسم بیدار شه نیم ساعت میشه رفتوبرگشتم
نمیشه بیدارش کنم ببرمش بشدت رو خوابش حساسه بداخلاقه
میدونم چقد سخته ولی دیگه ادم بعضی اوقات مجبوره من تنهام شوهرم نیست

الهی عزیزم خدا حفظش کنه منم دخترم همینه همش از خدا میخوام ما رو نگه داره بالا سرشون گناه دارن تنهان

الهی همیشه سایت بالا سرش باشه
امیرم همینه تا بیدارمیشه ی مامان مامان میکنع نباشم بچه غش میرع
مگ اینک‌مادرم کنارش باشه آرومش کنه ک باز بهونه من میگیرع تا من بیام

انشاالله سالم و زنده باشی
عزیزم

منم امروزقیچی دادم تیزکنن رفتم جلودرتاپولشوبدم پسرم خودشوهلاک کردهمش میگفت مامان مامان

الهی که همه بچه ها سایه مادرشون بالاسرشون باشه آدم از مادر بی کس میشه واقعا هرچی بزرگ‌تر هم بشی مادر فرشته زندگی آدم

منم الان دخترم ساکت بود گوشی دستش بود گذاشتمش پیش مامان بابام با شوهرم رفتیم ده دقیقه نشد بابام زنگ زد گفت مائده داره گریه میکنه فقط اومدیم

سوال های مرتبط

مامان ❤  hana ❤ مامان ❤ hana ❤ ۳ سالگی
امروز کلی اتفاق عجیب و پر از دلهره و استرس واسم افتاد طوری ک پریود شدم از استرس زیاد

اولی چند تا لباس برا دخترم بود گفتم نندازم ماشین قاطی لباسا رنگ پس میدن بردم حموم با دست بشورم

دیدم صدایی از دخترم بلند نمیشه صداش زدم چند بار جواب ندا د
رفتم دیدم در کمد(چند تا عروسک و اسباب بازی گذاشتم تو اون کمد ) بازه دخترم سرش گذاشته وسط کمد دراز افتاده چشماشم بسته
یا امام حسین فکر کردم خورده زمین بیهوش شده دور از جونش ....چشام سیاهی رفت جیغ میزدم و خودمو میزدم و طفلی دخترم خواب بود بیدارشد کلی از ترس گریه کرد

بعدش رفتم خونه همسایه از تو باغشون سبزی شنبلیله اورده بود همه میخریدن منم رفتم خریدم خبر مرگم
همه گفتن عه دخترت چ بزرگ شده موهاشو چ فره چ ناز حرف میزنه
اومدم تو حیاط بچم جوری افتاد دماغ و دهنش پر خون شد اینقدر جیغ زد و گریه کرد

بهونه بهونه و گریه ک زنگ بزن ب بابا (شوهرم شهر دیگس واسه کارش )
عکسشو فرستادم واسه شوهرم تا سین کرد سریع زنگ زد

زهرا بچم چی شده تو رو خدا بگو بغض کرده بود بچمم صدای باباشو شنید وای خدا داغ دلش تازه شد گریه گریه شوهرمم صداش میلرزید ....

فیلم هندیش کردن پدر و دختر

چقدر مادربودن سخته بخدا

وقتی دخترم خواب بود و فکر کردم افتاده اون لحظه انگار قلبم از جا کنده شد

خدا خودش ب داد دل مادرایی برسه ک بچه از دست میدن فقط خداست ک صبرشون میده واقعا