۱۰ پاسخ

راستش چون پرسیدی میگم
نه من مثل شما نیستم
حتی شده وقتایی ک خواسته پا برهنه باشه و منم گذاشتم بدون کفش راه بره ولی نه هر جایی
شما هم چون صبح بوده و احتمالا دیر می‌شده و بی حوصله بودی این اتفاق افتاده
خودت رو سرزنش نکن
همه‌ی ما یه وقتا عصبی و بداخلاق میشیم و به روان بچه توجه نمی‌کنیم . مهم اینه که ادامه اش ندیم

بچه ۲ سالت رو میگی؟

کاملا حق داشتی عزیزم برای هممون بارها و بارها پیش‌ اومده
من خیلی قبل از بچه دار شدن واقعا آدم صبوری بودم هرگز فکر نمیکردم سر بچه ام داد بکشم ولی الان بعضی روزها به جنون میرسم و خیلی داد میزنم ولی واقعا سخته بچه داری خیلی سخته خصوصا اگر بچه شر و شیطون‌باشه که دیکه جونی برای آدم‌نمیمونه

فقط اونی که نوشته بچه دیگه نیار😅😅
مامان ساحل عزیزم اصلا خودت سرزنش نکن هممون مادریم و همه هم تجربه کردیم تو مورد های دیگه
یه چیز عادی هست
انشاالله بزرگتر بشن درست میشن

بچه دیگه اصلا نیار

دیگه هممون یهو کم میاریم لنا اون روز میخاست شلوار بپوشه میگفت خودم بپوشم شلوارش گیر کرده بود دو ساعت فقط در رو بسته بسته بود تو اتاق گریه میکرد و میگفت خودم میخام انجام بدم نزدیکم نشو
راستی میشه بپرسم چن ساعت مهد میره؟؟ و چجوری میشه بچه رو که اینقد به من وابستس بفرستم مهد؟؟

وایی دختر من مثلاً ی تولدی چیزی باشه میگرده بدترین لباس هاشو پیدا می‌کنه اونایی که کهنه شده رو می‌پوشه گریه می‌کنه همینو می‌خوام منم بدم میاد شوهرم میگه ولش کن بزار هر کدومش رو میخواد بپوشه ولی خیلی حرصم میگیره

من شده بدون کتونی تو خیابون راه میرفت میگفت دست بهم نزنید 😑😑😑
یه جاهایی باید گزاشت بچه خودش انتخاب کنه ، همش که ما نمیتونیم به زور وارد بشیم این جوری فقط تنش ایجاد میشه
یه بار یه دکتر استوری کرده بود بچش با دمپایی رفته بود مهد گفت هیچ جوره قبول نمیکرد که کتونی بپوشه منم گفتم باشه با همین دمپایی بریم 😂😂😂

شما مادری چون صلاحش میخوای بچه که نمی‌فهمه ، شما حق داری،
من چیزایی که نمی‌خوام بدمش از جلو چشمش بر میدارم نبینه .... منم همین اوضاع شما دارم ، فکر کنم اکثر مامانا مثل هم مثل شماییم، دختر صحرا روزش مبارک

اصلااین حرفونزن بخودت بالاخره مادری یع جایی ادم کم میارع اره چرانشده ازاین جهت نگاکن اگ میپوشیدپاش اذیت میشد

سوال های مرتبط

مامان فرهان مامان فرهان ۲ سالگی
خانما من دیروز یه کار اشتباهی انجام دادم خییییلی ناراحتم؛ما بغلمون میوه فروشیه یبار که رد میشدیم پسرم یه میوه برداشت و من که دیدم گذاشت دهنش؛فروشنده گفت چیزی نگوها بزار بخوره؛بعد اون‌ماجرا من حواسم بود که همچین اتفاقی نیفته تا بد عادت نشه؛جدیدا هم ازاین ویروس گرفته بود من یه هفته بود هیچ میوه بهاری بهش نمیدادم؛امروز خواستم گوجه بگیرم در کسری از ثانیه که غافل شدم هلو برداشت و میخواست برره سمت دهنش یهویی که ازش گرفتم ناراحت شد و گریه کرد فروشنده گفت بزار بخوره بچس و گفتم‌که مریضه و هلو هم چون دهن زد یه لحظه دیگع نزاشتم سرجاش و اوردم خونه شستم و بهش دادم خورد و شبم گفتم همسرم‌میوه خرید براش؛من بخاطر مریضیش یه لحظه بد رفتار کردم و پسرم ازاینکه تو ذوقش زدم و ازش گرفتم گریه کرد؛احساس میکنم این حرکتم که توذوقش زدم یادش نمیره و بعدا براش مشکل میشه😌خییییلی ناراحتم کاش ارومتر ازش میگرفتم؛اوردم خونه توضیح دادم که مامان نشسته نمیتونی بخوری و خودش داد که بشور بخورم ولی ناراحتم خیلی
مامان آریا مامان آریا ۲ سالگی