۷ پاسخ

بچه ها معمولا عاشق اینن که آب و روی زمین بریزن،خودشون کیف میکن،پسر منم وقتی بهش میگم نکن بدتر میکنه ،وقتی با قمقمه بهش آب میدی تشویقش کن براش دست بزن ببین تاثیر داره روش ،پسر من یه وقتایی با دست زدن وآفرین گفتن انجام نمیده🤩

بچه های من هر دو همین کار رو میکنن
آبه دیگه بریزه چی میشه مگه

طفلی ها. دارن تجربه کسب میکنن میدان بده. و اجازه بده کارش و انجام بده رباط که نیستن برنامه بدی

خودش. دیگه پوشک نمیپوشه. مواقعی که حواسش هست میره داخل حموم کارش و انجام میده. خیلی وقت ها هم سرش گرمه. همونجا کارش و میکنه بعد جیغ میکشه و بدش هم میاد.

ببین دیوار خونه مون همه خط خطی. تازه. نقاشی شده بود. به همسرم گفتم هیچی نگو. هر وقت. دیگه روی دیوار نکشید نقاشی میکنیم

دختر منم. میریزه. روی زمین مهم نیست کجا باشه. وسط پاساژ در بطری آب و باز کرد ریخت کفشاشو درآورد میخواست آب بازی کنه. به نظرم هم خنده دار هست هم طبیعی
اشکال نداره این کارها لج بازی نیست.

کلا دوتا سه سالگی اوج لجبازیشونه،دخترمنم همینه تازه بدتر میکنه پسر تو خوبه

سوال های مرتبط

مامان 🩵کیانم🩵 مامان 🩵کیانم🩵 ۲ سالگی
مامانا بچه های شما هم خیلی لجبازن؟؟؟؟
کیان که دیوونم کرده تازگی ها هم که به حدی اذیت هاش زیاد تر شده که مخم نمی‌کشه بقران
شوهرم که همیشه منو واسه دعوا کردن کیان دعوا میکنه ببینین دیگه به چه مرحله ای رسیده و این بچه ادیت میکنه اونم که خودشم چند روزه اعصاب و روان نداره
کیان ماشالله خیلی شر بوده به حدی که یه مدت با قرص اروم میکردم خودمو ولی الان اگه بگم پوستمو کنده دروغ نگفتم
به شوهرم میگم از بچه ترسیده شدم
خواهرشوهر من سالی یکی دوبار میاد خونه مامانش که طبقه پایین مایه
یک روز اومده بود این کیان رو بغل کرد رفت پایین ینی فکر کنین یک بعدازظهر تا شب ۱۰بار گفت این چه بچه ایه من سه تا پسر دارم اذیت های سه تاشون روی هم اندازه این پسره نمیشه
ینی سرشو گرفته بود از درد
تعجب کرده بود
منم واقعا دیگه نمیکشم خیلی خسته شدم
بدتر این که تازگی ها خیلی بدتر شده خیلی هاااا از وقتی که دیگه تقریبا ۲سالش شد
البته میدونم توی این سن بیشتر بچه ها همینن ولی میخوام بدونم شما چجوری کنار میاین من که توی سرم هم فولاد بزارن از دست این بچه کم میارم باز
مامان آیگل مامان آیگل ۲ سالگی
واقعا تو دنیایی زندگی میکنیم که هیچکس دلش به حال آدم نمیسوزه ،من دوتا بچه دارم یکی دو سالشه دومی ۲ ماهشه بار دوم ناخاسته باردار شدم ،یعنی بقران به نظر من جهنم اون دنیا از زندگی که من دارم بهتره بخدا روز و شبی نیست یعنی بخدا که من یک دل سیر گریه نکنم ، همش سردردم چند بار سر دخترم داد زدم از بس همیشه خسته کوفته و عصبیم دخترم انگار ازم متنفره همش میره با دیگران به خواهرم میگه مامان دنبال این و اون میوفته که باهاشون بره ، واقعا یعنی بخدا واقعا نمیخام اینطوری باشم ولی پسرم که دو ماهشه خیلی گریه میکنه خیلی خیلی خیلی بیش از حد خیلی زیااااد یعنی روزی یک ساعت شاید هم کمتر میخابه بقیه وقتا همش بیداره و گریه میکنه دکترم بردمش چکاپ کامل کرد گفت سالمه قطر کولیک هم بهش میدم موندم چشه بخدا سرسام گرفتم از صداش یعنی در حدی گریه میکنه که بخدا ازش بیزار شدم انگار ن انگاز بچه ام ، هیچکس رو ندارم هیچکس پیشم نمیاد که یکی دو ساعت بچه هامو نگه داره خونه آبجیام که میرم انگار بیزارن ازم مادرمم اصلا نمیاد خودشم تعارفم نمیکنه که برم پیشش شوهرم افتاد دنبال یه زن ۳۹ ساله ولکنش نیس ماهی شاید چند شب بیاد ،ب معنای واقعی کلمه من روانی دارم میشم بخدا نمیدونم چیکار کنم امشب میخاستم کند بسته قرص بخورم خودمو خلاص کنم باز دست و‌دلم لرزید خدا لعنتم کنه خیلی کم حوصله و کم طاقت شدم نمبدونم‌چمه یکی به دادم برسه نمبدونم این گریه های بچه ام کی تموم میشه نمیدونم کی دخترم دوباره با عشق نگاهم مبکنه نه با ترس لعنت بهم کاش عجلم بیاد بمیرم انقدر آدم میمیرن من زنده ام بخدا خسته هیچ دوستی همسایه ای هم ندارم که یک لحظه باهاش سرگرم بشم حداقل روزا زودتر بگذره بیرونم با دوتا بچه کوچک نمبتونم برم