خدایا اینقد خستم که حد نداره دیگه صبرم لبریز شده تحمل هیچیو ندارم خستم ازین شکم ک دوسال پشت سرهم باید وزن سنگین تحمل کنم شبا خواب نداشته باشم حتی شبا پهلو ب پهلو شدن برام سخته مرگه برام خسته شدم بقران کی این هفته آخر تموم بشه من از ۳۸ هفتگی منتظر بودم کیسه آبم پاره بشه زایمان کنم راحت شم ولی کو هنوز ۳۹ هفته و دوروز شدم انگار ن انگار مثانم پاره شد معدم داره له میشه بیشتر از سه لقمه نمتونم غذا بخورم خدایا ب دادم برس از یه طرف استرس زایمان و درد از طرف دیگه نمیدونم کی بیاد نگه داره منو با بچه یکسال و پنج ساله بابام ک خونش راه نمیده منو مامانم و ابجیم کمکم کنن اینجا هم میگن نمتونن معذبن طبقه بالا پدرشوهرمم اینجام ک مادرشوهرم همش باید یا منت تحمل کنم یا خواهرشوهرام همش همینجان یا یخچالمون ن گوشتی مرغی درحد یک دو کیلو هم شوهرم گرفته برا من همونم همینجا آنقدر همون میاد ک حتی کم میاریم و مهمونداری و شلوغ و پلوغ خستم خسته فکرو ذهنم درگیره نمیدونم برا چه دل خوشی خدا این بچه رو داد بهم نمیدونم بابام رحم نداره واقعا درحالی ک همه چی با خودم میبرم و نون خور اضافه نمیشم برابابام ولی موندم چرا چرا خدا دلم بدجور ازین دنیا و آدماش پره فقط میگم زود تموم بشن این کابوسا

۸ پاسخ

عزیزم درکت میکنم چه حالی داری ولی تحمل کن ناشکری نکن اونم میاد مثل این دوتا نورچشمت میشه خیلی سخته میدونم ولی این سه تا بزرگ میشن خدا روزی شون هم میرسونه روزی هزاربار خداروشکر میکنی که هستن
خواهر اگه بدونی مادر من از وقتی فهمید حامله م تا همین الان چقد عذابم داده با اینکه کلا ی بچه و ی نوه داره

انشاالله ک زایمان خوبی داشته باشی عزیزم خدا بزرگه

اگه شوهرت مرخصی بگیره کمکت کنه بهتره از منت دیگران بکشی .ایشالله که شوهرت حمایتت کنه و بهت کمک کنه

عزیزم خیلی سخته اما دیگه آخرش آروم باشه نفس عمیق بکش واقعا سخته دست تنهایی اما خدا قوت شو میده

عزیزم توکلت به خدا باشه این دوران تموم میشه بچه نعمته درسته سخته اونم تو این دوره و زمونه ولی حتما حکمتی داشته ایشالله زودتر صحیح و سلامت زایمان کنی

ای خواهر تو مثل منی ۳ بچه بزرگ کردم بدون اینکه یکی از خانواده ام کنارم باشن مادر من براش مهم نیستم پدرم که نگم برات همن که شوهرتو داری خدا شگر کن اگه ادم خوبی باشه

من بارداری دومم.اخرای ماه واقعا سختی کشیدم نمیتونستم بخابم
نمیتونستم راه برم همش انقباض داشتم .نمیتونستم پهلو ب پهلو بشم یا بلند بشم از جام.خیلی سخت بود ولی میگذره میره بعدا اصلا یادتون نمیاد چطور گذشت.🥲

عزیزم چیزی نمونده دیگه این چند روز هم تحمل کن قوی باش.این روزهای سخت هم میگذره.واقعا حاملگی سخته مخصوصا ماهای آخر
ایشالله که کمک داشته باشید.
و ب سلامت زایمان کنید.

سوال های مرتبط

مامان نیهان🦋 مامان نیهان🦋 ۱۴ ماهگی
حدود یک هفته تو هیاهوی اسباب کشی و بسته بندی وسایل و اینام نیهانم دندون در میاره ۶تا باهم اونم از بالا تب می‌کنه
همه وسایلام جمع کردم در حد خوردم خوراک و شام و ناهار و اینا ظرف و ظروف نگه داشتم غذا ام میپزم سرسری
ولی اعراب وجدان میگیرم نمیتونم خوب به دخترم برسم آنقدر کار و خستگی و بی حوصله ام ک نمیتونم اونجوری ک باید بهش برسم
برسم
بعضی وقتا میگم من وقت نمیذارم براش خیلی مامان بدی ام
با خودم میگم من برا پسرمم مادری نکردم خدا تو ۱۶سالگی بهم پسر داد نتونستم اونجوری ک باید مادری کنم نکردم بچه بودم
الان به اینم نمیرسم چون هم حوصله ام نمی‌کشه هم واقعا خسته میشم هم نیهان بچه خیلی کنجکاویه خستم می‌کنه شیر نمیخوره غذا نمیخوره
به خودم قول دادم از این خونه ک برم جای دیگه بیشتر وقتم برا دخترم بذارم بیشتر بهش برسم
همش بغلمه ازم دور نمیشه همش گریه گریه کم میارم واقعا
ولی خیلی احساس ناکافی بودن میکنم خیلی
نمی‌دونم این یه حسه یا واقعا ناکافی ام کم میرسم 🥺😔