۱۰ پاسخ

عزیزدلم
خودت اذیت نکن
نمی‌خواد اسباب بازیها رو هر روز جمع کنی و ...
همین که غذا درست کنی کافیه
بذار خونه نامرتب شه تا همسرتان بفهمه چقدر تنها و خسته ای

باهاش که می‌تونه بازی کنه سرگرم بشه توهم به کارات برسی

من قرص میخورم دردم کم میشه میخابم وگرنه از درد نمیتونم بخابم🥲😵‍💫

ب شوهرت مستقیم بگو ازش کمک بگیربذار کنارش بچه رو برو قبل اینکه بچه بخوابه نظافتو کاراتو انجام بده که بعد خوابِ بچه تایم براخودت داشته باشی

مردا تا ازشون کار نخوای انجام نمیدن مدلشون اینجوره بگو تا من ظرف میشورم اتاق جمع کن د اینقد بگو تا انجام بده

مردا توقع دارن با وجود این همه خستگی و این همه کاری ک حتی بعد خواب بچه رو دوشته
به اونم توجه کنی!!!!

مردا همشون مثل همن..شوهر منم فقط میخوره و تی وی میبینه و میخوابه..هرچیم بهش میگم فایده نداره..خدا بهمون صبر بده فقط😔

قشنگ ببر بچه رو بزار بغلش مگه فقط بچه توعه؟

بچه داری وظیفه اونم هست

بهش چیز بگو به شوهرت

سوال های مرتبط

مامان یوتاب و اتوسا مامان یوتاب و اتوسا ۱۳ ماهگی
دخترا توجه کردید هرچقدر توی گهواره تاب میخوری هم چوس ناله افسردگی دارم خسته ام از زندگی و اینجور صحبتا این انرژی ها هم هر روز داره ب آدم منتقل میشه یکم خانوم خونه شاد باش واسه خودت و زندگی سالمی ک داری شکرگذار باش انرژی مثبتتو بده ب بچت ب شوهرت ب زندگیت درسته هم توی زندگی قسط داریم مستاجری داریم بدهی و سختی هست ولی اگر اینا توی زندگی نبود ک تو تلاش کنی واسه زندگی زندگی ساده و بی روحی میشد یه مدتم من همش افسرده شده بودم باور کن ک این حس چوس ناله رو ب زندگی و بچه هام هم منتقل شده بود چند وقته اهنگ میزارم شادم حتی باوجود همون بدهی با وجود همون مشکلات بخدا بچه هام شوهرم خودم انرژی بهتری گرفتیم از زندگی پاشو خودتو جمع کن و یه زندگی شاد بساز برا بچت مگه نمیگی غذا نمیخوره براش اهنگ بزار و برقص باور کن بهتر میشه تا خودت نخوای هیچ کس دستتو نمیگیره بگه پاشو از زندگی لذت ببر امیدوارم از فردا توی فصل جدید حال دلتون حسابی خوب و خوش و شاد باشه بوس ب دل و لپ تک تکتون ک با وجود این همه سختی کوتاه نمیاید😘😘😘😘😘😘😜
مامان دنیز🥰 مامان دنیز🥰 ۱ سالگی
امروز پسر برادرشوهرم اومد اینجا هرروز میاد با دنیز بازی میکنه ناهار همینجاس
دوباره میره عصر میاد تا شب ساعتای ۸و ۹

امروز ناهار خورد رفت بازی کنه
ماهم داشتیم ناهار میخوردیم داشت بازی میکرد اومد بادکنک رو بگیره یهو سرش خورد به لبه مبل این بچه هیچیییی نگف یکمی بغض کرد هیچیییی نگفت منم خودمو زدم اونراه ک مثلا چیزی نشده ولی طاقت نیاوردم رفتم سمتش سرشو نگا کردم پیشونی بچه کبود شده بود بغلش کردم گفتم الان گریه میکنه نکرد
این بچه چقدر سفته خدایاااا قلبم هزارتا تیکه شده
انقد ک از ظهری فکرشم این بچه درداشو بره ب کی بگه ادم با باباش ک راحت نیس مامان میخاد ک مامان اینم رفته
از وقتی دنیز تقریبا تونسته راه بره با کمک وسایل و اینا کلا چسبیده ب من دسشویی هم ک میرم کلی جیغ و گریه تا برگردم حتی اگ باباش باشه
ب قولی میگن اضطراب جدایی داره
از زمانی ک اینجوری شده دلم برا پسربرادرشوهرم هزارتیکه میشه ک مامان نداره
دوستای قدیمی تر میدونن ک همون موقع ک مامانش هم بود کلا میومد اینجا وقتیم رفت دو سه بار مریض شد بچه من تا صبح پیشش بودم تبشو چک میکردم ب زور داروش میدادم
امروز یه جوری شدم میگم گناه این بچه چیه خدایا باورتون نمیشه یه بچه باهوش سرزبون دار (جدا از فحشای ک میده😐) ببین از این بچه هایی ک هممون الان تلاش میکنیم داشته باشیم از ۷ ماهگی خودش با قاشق غذا میخورد خودش شبا میخابید یکی دوبار مامانش شیرش میداد
از این بچه هایی ک سر سه روز از پوشک گرفته شد فقط ب خاطر اینکه جیششو نگه میداشت از اون بچه های خوش خوراک
بمیرم برا این بچه یه روزایی خیلی عصبیم میکنه ها ولی چی بگم بچس نمیدونم چیکار کنم براش هیچ کاری از دستم برنمیاد 💔💔💔💔
مامان جوجه کوچولو 🐣 مامان جوجه کوچولو 🐣 ۱۵ ماهگی
مامانا ی سوال
من ۷ ماه پیش پریود شدم
۱۴ اینا پاک شدم
دوباره ۲۰ همون ماه دوباره پریود شدم و ی هفته بعدش پاک شدم
حالا من الان چند وقته خیلی هاپو شدم تا حالا اینجوری نبودم ک بگن دوران پی ام اسه یا بگم بخاطر پریودی اخلاقی تغییر کرده نه تا حالا اینجوری نبودم چرا بخاطر درد خیلی شدیدی ک دارم تو مجردی چون مامانم نمیزاش قرص بخورم ولی الان ب محض پریود شدن ی قرص میخورم و درد آنچنانی نمی‌کشم
خیلی بد شدم سر کوچیکترین چیز حالم بد میشه
ظهر ی فیلم دیدم بخاطر مترو هک کرده بودن مترو میخاس از ریل خارج بشه من پنسستم ب حال اونا گریه کردم
یا امشب جوادی رو نگاه کردم قسمتی ک اپن خانومه میخاد بره اتاق زایمان سر شام بقدری بغض کردم ک حد نداش
الانم با شوهرم قهرم
سر چی
بخاطر قوطی ماست ک جمع نکرده بود
دو روز ظرفامو نتونستم بشورم
دیروز قهر بودم امروز هم واقعا پسرم نمیزاش بعد شوهرم اومد بعدش هم برقا رف
غر زد بهم ک چرا اینجوری آشپز خونه
واقعا کم آوردم
همش چند روزه پسرمو دعوا میکنم
هیچکی. بگیره
همین امشبم از ساعت ۷ و‌نیم تا ۱۰ من تو آشپز خونه.
اینور جمع میکردم اونور میریخت
از آخر ب شوهرم غر زدم ک من نشستم ک تو بیای بچه رو بگیری هی جمع میکنم هی می‌ریزه
چیکار کنم ب این حالتم وی میگن ؟!
وی بخورم آروم بشم ؟؟