مامان من دست تنها دوتا بچه رو بزرگ کرد اونم شهر غریب بود الانم هردوتامون دکتریم ولی خودش مجبور شد کارشو بزار کنار
بنظرم همه چی به دید خودمون بستگی داره منم کمکی ندارم خدا میدونه یه شبم وقتی زایمان کردم مامانم پیشم نموند
ینی از بیمارستانم که اومدم خونه مثل مهمون اومدنو رفتن
فقط شوهرم کنارم بود
ولی ببین باید بپذیری که دیگه بچه دارییییییی
زندگیتو اینجوری تنظیم کن
هی با قبل مقایسه نکن
دست بچتو بگیر ببر خانه بازی
دوتایی برین هفته ای یه بار
یه روز پارک یه روز برین بشینین باهم آبمیوه ای بستنی چیزی بخورین
تو کالسکه بزارش برو خرید
هرچی خونع بمونی بیشتر بهت میچسبه و اصابتو خورد میکنه
زندگی بچه داریه دیگه چه میشه کرد باید باهاش بسازیم
بیشتر اینکه مامانا کم میارن عصبین بخاطر اینه که کمک همسرشون ندارن …
دقیقا منم این جمله ( ۳ سال اول زندگی بچه ها خیلی مهمه هی تو ذهنم میچرخه ) و احساس گناه میکنم هی حساب میکنم چقدر دیگه وقت دارم هی دلداری میدم هنوز وقت دارم یه غلطی بکنم و بازم روزها میگذره و هیج غلطی نمیکنم 😄
خیلی خیلی باهات موافقم به جرعت میتونم بگم خسته ترینم، افسردگی گرفتم و حالم از خودم و هرچی که دور و اطرافمه بهم میخوره
بله واقعا درسته اینایی ک مخالفن فقط شعاره تو عمل ی چیز دیگه س واقعا
دقیقا
من نه اعصاب دارم نه آرامش
ی وقتایی سرش داد میزنم بعد پشیمون میشم گریه میکنم
ولی خب من کلا شهر غریبم
هیچوقت کمکی نخواهم داشت
بالاخره باید بچه دار میشدم 😀
اگر دیرتر میشد فقط سنم میرفت بالاتر و بدتر بی حوصله میشدم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.