۱۴ پاسخ

تا دلت بخاد زدم عزیزم چون مغزم دیگه نمیکشع

منم همین 😢😢😢ولی بعد ۳ سالگی خیلی زدمش
خدا لعنت کنه کسایی که باعث شدن من بزنم . خودم روحم زخمی بود از بچه درآوردم

اره عزیزم مگه میشه ۴سال درربرابرشون هیچ ری اکشنی نشون ندیم😅مادریم دیگه گاهی پیش میاد همیشه که همه چیز گل و بلبل نیست...بین مادر و بچه طبیعیه فردا انقدر شاد باش براش ک ازدلش بیرون بره

به قول بابا بزرگم کتک از بهشت اومده،من وقتی دیگه حریفش نمیشم یدونه میزنم میشینه سرجاش،اصلنم عذاب وجدان نمیگیرم،مام آدمیم آخه

شايد عجيب باشه با وجود فشاراى زيادى كه رومه اما تاحالا نزدم

من یه بار زدم بعد زدم اونم خداشاهده اصلا با من راه نمیومدم میخاستم برم ختم همه بیرون منتظر من .به من میگفت چرا روسرس مشکی پوشیدی یه نیم ساعت اینا بازبون هممون گفتیم بزرگا میپوشن حتی گفتم من یه شال دیگه برمیدارم اگه هیچکس نپوشید من عوض میکنم شال از سرم میکشید خودشو میکوبید اینور اونور بدا دوساعت از ختم گذشت ما خونه بودیم دوتا زدم زیر گوشش دیگه ساکت شد

من چند بار تا حالا زدم.اصلا ناراحت نباش عزیز من.بالاخره باید یه جوری خودت رو خالی کنی.اگه تخلیه روانی نشی خدایی نکرده سکته میکنی.کی گفته بچه ها حق دارن هرکاری میخوان بکنن و مادرها هیچی نگن؟هم باید دعوا کنی و هم اگه خیلی اذیتت کرد بزنی.من اوایل به حرف روانشناس ها گوش میکردم و دلم نمیومد دعوا کنم یا بزنم.الان شده یک اژدهای دوسر که هممون رو قورت میده.حالا فهمیدم چه اشتباهی کردیم

آره یه چندباری قبل پریودی کلا روانی میشم و اصلا کارام دست خودم نیست خیلی عصبی شدم
ولی سعی میکنم خودم کنترل کنم هرچند خیلی سخته
کلا بچه با بچه فرق می‌کنه
مثلا خواهرزاده هام اولی اینقدر آروم و حرف گوش کن هست دومی ولی به حدی شیطون و خراب کار که خواهرم میگه اصلا سر اولی حتی عصبی نمی‌شدم ولی دومی روانیم کرده

پسراولموکه شیطون بودتادلت بخادولی دومی اصلا شاید به بازیه کوچولواخه اصلا کاری نمیکنه که عصبی بشم بچه ها فرق دارن باهم اصلا نمیشه خودت روبادیگران مقایسه کنی ولی به هرحال خودت روکنترل کن زدن کلانتیجه ای ندارن حتی نتیجه عکس داره من تجربه کردم

منم همین فکرو میکردم ولی بعد ۳سالگی خیلی لجباز شده دیگ حریفش نمیشم همشم منو بدجور میزنه دردم میگیره خیلی جلو خودمو میگیرم ولی بعضی وقتا دیگ درحد جنون می‌رسونه منم یکی میزنم ولی ب ثانیه نکشیده عذاب وجدان بدی میگیرم گریم میگیره بعد ب خودم قول میدم که دگ تکرار نشه ولی میشه . چ کنیم مام ادمیم دگ بعضی وقتا تحملمون تموم میشه

من سرشبی دیگه طاقتم تاق شد داد زدم سرش .بد صدام بالا بردم اینقدر عذاب وجدان دارم 😢😢خیلی اذیت داداشش میکنه بینهایت هیچ جوره کوتاه نمیاد

شکر خدا نزدم فقط یه وقتی دیگه تحملم تموم بشه میگم کتک خوام زد

من بشجون ریز میگیرم یا آروم گوشش میکشم ولی اونم قلدر بازی در میاره میگه منو زدی منو زدی بغلش میگنم میگم من نارحت شدم یا آبجی زدی دردش آمد، ببخشید زحمت ولی تو هم حق نداری مارو اذیت کنی و به این ترتیب دوباره فردا روز از نوع و روزی از نوع ،منم خیلی نارحت میشم دعواش میکنم ولی بعضی اوقات کم میارم واقعا کم میارم خیلی آبجی اذیت میکنه

برامنم چندباری پیش اومده زدم دربرایززدن خودش بهم که خیلی دردم کرفته

سوال های مرتبط

مامان آیهان مامان آیهان ۴ سالگی
امروز اولین روز مهد پسرم بود ، بدون من که نموند من تمام سه ساعت رو کنارش بودم ، بعد خجالت میکشید اصلا حرف نمیزد یا اگر حرف میزد خیلی آروم پیش من حرف میزد که مربیشون اصلا صدای اینو تو این همه بچه نمیشنید ، بعد بچه ها چون این از همه کوچیک تر بود و خجالت میکشید و حرف نمیزد یکیشون که خیلی بی ادب بود هی میگفت من از این خوشم نمیاد پیش من نشینه بقیه هم به تبع اون همین حرف رو زدن ، وای داشتم سکته میکردم همونجا گریه ام ولی خودمو جمع کردم ، نسبت به پارسال که یه بار بردمش اصلا نمیموند میرفت فقط بازی ایندفه مینشست و توجه اش بیشتر بود اما مثلا مربی میگفت رنگ کن رنگ نمیکرد ، از یه طرف از این خوشحالم که اینقد این سه ساعت همکاری کرد و نشست از طرفی از اون حرفای بچه ها به شدت دلم شکسته و آخرشم مربیش گفت پسرت حرف نمیزنه ؟ گفتم حرف میزنه ولی اینجا خجالت میکشه ، اونجا بچه ها رو نگاه میکرد ولی با هیچ کدوم سعی نکرد دوست بچه ولی اومدم خونه با بچه های همسایمون کلی بازی کرد ، خدایا خودت کمکم کن پسرم رو راه بندازم خیلی سخته از طرفی از نطر روحی خودت داغون باشی و کلی دلشوره که یعنی همه چی درست میشه ؟ از طرفی باید محکم پشت بچه ات باشی ...