۶ پاسخ

با آهنگ میرقصیم
قایم موشک بازی
با اسباب بازی هاش بازی میکنه
تلویزیون میبینه

یکی از بازی هام دیشب این بود که با موتورش میزد بهم تصادف میکردیم میخندید یا پاهامو باز میذاشتم از زیرش رد میشد😄وسایل اشپزخونه اسباب بازیشه همش میگه دد هر روزم نمیشه ببرمش بیرون،منم زیاد بازی بلد نیستم روزی نیم ساعتم کارتون میذارم

بچهای من اصلا سرگرم نمیشن

دختر منم همینه با اسباب‌بازی اصلا بازی نمیکنه خودمم وقت نمیکنم باهاش بازی کنم دلم براش میسوزه از بس تنها بازی می‌کنه کشو کابینت های آشپزخانه رو می‌ریزه بهم

من تنها میرم جایی مشکلی نداره فقط اون لحظه ای که میخوا برم بیرون نباید منو ببینه

من از اول صبح که بیدار میشه در حال بازی ام باهاش تا شب که میخوابه اولش همراهیش میکنم بعد یکم میشینم نگاش میکنم بعد فاصله میگیرم از وقتی تونست بشینه و بازی کنه این کارو کردم الان بلده خودشو سرگرم کنه اما نمیدونم چرا دوس دارم بهم بچسبه یکم که با خودش بازی میکنه همش منتظرم صدام کنه اما کاریش نداشته باشم یکساعت با خودش مشغوله
مداد رنگی مداد شمعی هم گرفتم عاشق دفترو کتاب داستانه میشینه یه گوشه دنج که واسش درست کردم کتاب ورق میزنه دفتراشو خط خطی میکنه
بعد ظهرم میبرم پارک بعدش خونه میریم حموم اب بازی بعدشم که کتاب میخونیم نقاشی میکشیم اخر شب جنازه میوفتم دیگه

ماشین بازی ، قطار درست میکنیم با ماشین ها ش ، لگو میارم واسش ، بیرون یکمی خودش میاد یکمی هم بغل

سوال های مرتبط