۵ پاسخ

پسرمن۹سالشه ازشیراب دستشویی میترسه بچه شما۲سالشه

من چنتا پیشنهاد میدم
اینکه نقاط امن تکراری نباشه، فقط کالسکه نباشه، پیاده، یا با ماشین های خونگیش ببر بیرون
شهربازی خیلی خوبه همه ی وسایل سوار بشه(خاموش و فرمون تکون بده)
همراه باباش (بچه ها با پدرشون ایمنی بیشتری حس میکنن) چیزهای جدید و یکم خطر رو تجربه کنه
مثل دریا، مثل سوارشدن بدون کمربند و چیزای دیگه بدون کسی، سرسره تنها سر بخوره، پله ها تنها بالا بره
و از همه مهمتر برای یارا با توجه به نگرانی های شما رفتن به مهدکودک هست
یکم زودتر بری و توی حیاط مهد بازی کنه جیغ بکشه تا اونجا لحظه یراول احساس غریبی یا انفرادی پیش بچه های دیگه حس نکنه، شما هم باش، ولی اون خودش مستقل بازی کنه، ناخودآگاه مثل بچه های دیگه میشه، جنب و حوش، فعالیت، راه رفتن، ....
یه مثال
ما خونمون روی زمین غذا میخوریم، دخترم هم می‌فهمه و می‌دونه که باید اینجوری بخوره، یا نماز خواندن رو دیده یاد گرفته ادا در بیاره، بچه های دیگه میرقصن نگاه کرده ادای اونا در میاره
وقتی میبینم بچه های دیگه فعالیت دارن میدوان دیگه بلعیده کم تحرک بمونه، این مسأله رو راحت میتونی با کمک مهد حل کنی و برای نگرانی خودت پیش ارتوپد بری
من یک پیشنهاد میدم از ارتوپد بپرس و خونه خودت امتحان کن ببین فایده داره با نه، کفش کتونی های بشور، و کتونی ای ساق داشته باشه یکم، بلند لازم نیست فقط مچ بگیره کافیه، اونو تو خونه تا به تا بپوشون، کفش چپ پای راست و بلعکس
یکی میشناسم دکترش این راه حل داد و بچه خوب شد...
انشالله روزی نزدیک به این نتیجه برسیم که اینها نگرانی های بی دلیل مادرانه بوده و همه نگرانی هات خاطره این روزها باشه و دیگه هیچوقت سراغت نیاد🌹

نویان هم خصوصیات یارا جان رو داره
اینکه از اول بچه سفت و محکمی بود
گردنش رو از روز اول قشنگ نگه می‌داشت
ولی از پله نمیره پایین
من از مشاور پرسیدم گفت بچه تو محتاط هست و اینکه بچه ها تو این سن بیش حسی دارن این باعث میشه که بیشتر محتاط‌تر باشن

نگران نباش بخاطر ضعف جسمانی نیست

دختر منم همینطوره

از غریبه ها هنوزم ترس داره ؟ دختر منم همینطوره ، خونه ی هیچ آدم غریبه ای نباید بریم که اگه بریم حداقل 15 دقیقه ی اولش گریه میکنه که بریم خونمون ، بیرون از خونه میگه فقط تو کالسکه و خودش کم پیش بیاد راه بره چون میگه از صدای موتور و ماشین میترسم

سوال های مرتبط

مامان دانه برف مامانش مامان دانه برف مامانش ۲ سالگی
سلام مامانا دارم این متنو مینویسم با گریه 😭😭😭😭😭😭😭
من شاغلم امروز خدا گذاشته به دلم گفتم بزار زود برگردم آمدم خونه دم در کلیدو انداختم در دیدم در قفله از داخل هرچه زنگ همسایه های دیگه رو زدم نبودن نگاه کردم دیگه طبقه دوم هست زنگ زدم پسرشون درو باز کرد گفتم در قفله در پارکینگو بزن برام این فاصله تند تند زنگ خونمونو زدم شک کردم درو پرستار باز نکرد همیشه زود درو باز می‌کرد فورا دوربینو چک کردم دیدم بچم همش داره میپره در حمام وگریه مکنه فورا گفتم یا خدا پرستاره گیر کرده تو حموم آخه تو حموم رفته بود دستشو بشوره چون دستشویی‌مون پله داره یه دونه سخته منم فورا رفتم درو براش،باز کردم اون گریه من گریه بچم گریه 😭😭😭😭😭فیلم دوربینو چک کردم دیدم بچم درو ازش میبنده بعدش نزدیک ۱۲دقیقه این گریه اون گریه بچم وقتی گریه میکرد خودشو می‌کوبید تو در دارم سکته مکنم انقدر گریه کردم 😭😭😭چند روز پیش دستگیره بالکنوبردیم بالا .امروز در حموم ببریم بالا واییییییییییی خیلی،حالم بده بشه تجربه برا همه 😔😔😔
مامان یارا مامان یارا ۲ سالگی
سلام.

راهنمایی از مامانای با تجربه و مشاوره میخوام.

پسر من از بدو تولد خیلی هشیار بوده و انگار همه چیو میدونه و می‌بینه اصلا رفتارهای نوزاد رو نداشته. نگاه کردن، دنبال کردن، تشخیص فاصله( مثلا همون 3روزگیش از چند متری منو باباشو با چشم دنبال میکرد) بیشتر بیدار بود تا بخوابه برعکس همه نوزادا. درک شرایط و احساس از همون نوزادی براش فعال بود انگار 😃

دستو پاشو بیش از حد تکون میداد و دو روزش بود دستشو میگرفتی میخواست سرشو بلند کنه فیلمشم موجوده.2 یا 3 ماهش بود سرشو از زمین بلند میکرد نمی‌خواست دراز بکشه. پیش بینی های بیش فعالی یا اینکه خیلی زرنگه 4دست و پا نرفته این راه میفته تا یکسالگی و و و ....
5 ماهش بود ی ذره نگه میداشتی یا تکیه میداد ب مبل میگرفت و می ایستاد.
ولی 6 ماهگی مستقل نشست. 8 ماهگی سینه خیز، 10 ماهگی چهاردست وپا از همه جا میگرفت و راه میرفت از صندلی و میز ناهارخوری بالا میرفت و....
اما برخلاف انتظار همه 14.5 ماهگی مستقل راه رفت چون از اینکه تکیه گاه نداشته‌ باشه میترسید و فورا مینشست. بعد از راه افتادن دیگه نه از جایی بالا رفت نه تلاشی برای زرنگی فعالیت زیاد داشت. ببین تو خونه راه میره اصلا نمیشینه ها ولی بیرون از خونه فقط تو کالسکه خیلی کم راه میره اونم ب اصرار ما. از دسته مبلمون ک خیلیم آسونه صافه و میشه براحتی روش ایستاد بالا نمیره خیلی میترسه حتی وقتی دستشو گرفتی و حضور داری.
اینو بگم از جایی هم نیفتاده با شدت زیاد ک خاطره بدی براش شده باشه.

بقیه تو کامنت👇👇👇👇👇
مامان آدرینا مامان آدرینا ۲ سالگی
سلام مامانای عزیز همین اول بگم اگه کسی ناراحت شد معذرت میخام
عزیزان ببینید وقتی ی مامان تو گهواره تاپیک می‌زاره در مورد از پوشک گرفتن ازتون راهنمایی میخاد لطفاً راهنماییش کنید نه اینکه بگین وای زوده وای فلان دکتر گفته اینجوری و اونجوریه بیشتربه مامان استرس می‌دین این پروسه خیلی سخته پس بهتره استرس ندیم به مامانا بچه با بچه فرق می‌کنه مامان هم خودش شرایط بچشو دیده فکراشو کرده که به این نتیجه رسیده بچشو از پوشک بگیره ممنون میشم دایه مهربان تر از مادر نشید مثلا من خودم دارم دخترمو از پوشک میگیرم تا تاپیک میزارم همه میان میگن وای نکن وای فلان و این حرفا میدونم همه حرفاتون از رو دلسوزیه ولی لطفا فاز منفی ندید ن این بحث هربحث دیگه بنظرم خودم مامان بهتر میدونه چی خوبه چی بد مثلا الان دختر من قشنگ همراهی میکنه روزی یکی دوبار بیشتر خطا نداره اونم چون روزای اوله خطا داشت مثلا امروز که روز سومه از صبح خطا نداشته شاید ی مامان دیگه بچش از بچه من بزرگ تر باشه همراهی نکنه یا ی نفر بچش از بچه من کوچیک تر باشه ولی همراهی کنه پس هر مامانی با توجه به شرایط خودش این راه انتخاب کرده شرمنده اگه زیاد پرحرفی کردم چون این چند روز تا من سوال میکرد همه حجوم میوردن طرفم
مامان ماهوین جانم🧡🌜 مامان ماهوین جانم🧡🌜 ۲ سالگی
مامان هدیه خدا مامان هدیه خدا ۲ سالگی
من همیشه با پسرم میریم پارک نزدیک خونمون اما دیروز با همسرو‌ پسرم. رفتیم یه جای دورتر از خونمون تقریبا از شهر دوره ، بعد من پسرم رو بردم سرسره بازی کنه یدفع چندتا موتوری اومدن که همشون پشتشون بچه مدرسه ای سوار کرده بودن بچه‌ ها از مدرسه تعطیل شده بودن با دوست پسراشون اومده بودن پارک بعد هممممممه سن پایین دخترا کلا بچه بودن، بعد یه نیم ساعتی گذشت من بین سره سره ها بودم تنها بودم زیاد مشخص نبودم بعد موتوری ها هر کدوم پارک کردن یه طرف نشستن ، یدفع یکیشونو نکاه کردم دیدم رفتن تو بغل هم دختره سرش تو خشتک پسره بود پسره هم سر دختر رو محکم گرفته بود، بالا و پایین میکرد ، منم خو فقط نگاه کردم 😁تعجب کرده بودم بچه های سن پایین اینکارارو بکنن اونم تو روز روشن تو پارک ولی خب خلوت بود،، پیش خودم گفتم اینا از خانواده هاشون نمی‌ترسن مثلا نمیگن الان خونوادمون یا اشنامون مارو میبینن یا خونواده ها نمیگن بعد از مدرسه تا الان کجا بودی؟؟؟؟خلاصه بقیش و بگم تو کامنت می‌زارم