من یکم بهتر شدم نمیتونستم بروز بدم توخودم میجنگیدم باخودم.با همه دعوا میکردم تو سرم.از همه چی ناراضی بودم.از بیخوابی از کم شدن رابطه با شوهرم از محدود شدن از اینکه دیگه آزاد نیستم همش خودخوری میکردم هنوزم میکنم ولی کمتر شده .الان منو شوهرم همش درگیر چالشای دخترمیم.اصن توجهمون بهم کم شده دلم بغلای طولانی و پیاده رویای الکی شبانمونو میخواد.همی الان گریم گرفت دارم میگم.ولی شکر برای وجود دخترم
من پسرم هفده روزه بود گرفتم تا دوماهه شد طول کشید،افسردگی شدید داشتم جوری که یکسر اشک میریختم خیلی روزای سختی بود خداروشکر که خوب شدم.
همش میگفتم من میمیرم
من ک بعد دو ماه گرفتم 😑🥲
منم همینجوری شدم دوماه و ۱۵ روزشه بچم ویتامین و قرص آهن و اینا هم خوردم چکاب کاملم کردم.کلا حوصله هیچی ندارم التماسم میکنن که برم خونشون مهمونی ولی اعصاب و حوصله هیچکسو ندارم دلم برای قبل خودم تنگ شده میگم کاش بیشتر میخوابیدم بیشتر تفریح میکردم اون موقع بیشتر با شوهرم وقت میگذروندم.از اینبرم نگاه بچم میکنم میگم این چه گناهی داره.اگه بچه هم نداشتیم بازم مینالیدیم که چرا خدا بچه ندادتمون
منم اصلا خوب نیستم ب من گفتن تا چهل روزگی بهتر میشی اما روز ب روز از بی خوابی شکسته تر شدم وداغون تر دلم واسه خودم تنگ شده حتی یه شونه نمیتونم ب موهام بزنم حس میکنم یه چیزی اومده هرچی ک داشتمو باخودش برده مخصوصا شوهرمو و اون صميمت بین مون رو دلم خیلی تنگه😭😭😭
دقیقا منم تازه احساس میکنم افسرده شدم
منم حالم بده
دکتر من میگف ده روز اول بعد زایمان ممکنه افسردگی بیاد سراغت
بخاطر همین میگن مولتی ویتامین و قرص های دیگه مصرف کنین
منم گرفتم
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.