خانما شوهرم رفته شهرستان برا کارش منم چند روزه درد داشتم رفتم بیمارستان گفتن انقباض داری باید بستری بشی منم نشدم گفتن برو استراحت کن کار نکن فقط دسشویی رفتنی از جات بلند شو منم شوهرم گفت ایندفه برو خونه مامانم به مادرت خیلی اذیت دادی یکمم مامانم مواظبت ۲ ۳ روز تا از شهرستان برگردم منم قبول کردم از دیروز اینجام خانم میگه ما فردا میریم مراسم چهلم پسر عمم اونم شهرستانه توام بمون خونه ما شب برمیگردیم تا بیایم شامم بزار از صبح هم میگه شکمم درد میکنه تخمدانام کیست داره درد میکنه مونده جاش تکونم نمیخوره ناهار شام میزارم ظرف میشورم شب که شد سفره رو جمع کردم ظرفا شسته شد خانم خوب شد پا شد رفت مهمونی من باید آدم نفهم چیکار کنم ب شوهرمم گفتم میگه به بابات زنگ بزن بیاد دنبالت تا بیام برو اونجا منم ب خانوادم بگم اینکارو کردن باهام ناراحت میشن دعوا میکنن باشوهرم که چرا نیووردی اینجا پدرمادرتم اذیتش کردن واقعا هم الان درد شکم کمر دارم بچمم خودشو سفت میکنه دردم میاد تیر کشیدن واژن لگن دارم دکترم گفته استراحت کن خوب بشی ک هیچ نشی باید بستری بشی منم ک اینجا استراحت ندادم از وقتی اومدم سرپام

۱۲ پاسخ

تا الان از بارداریت اینقدر سختی کشیدی
صبح حتما به بابات بگو بیاد دنبالت برو خونه مامان بابات ولی بهشون نگو باهات اینکارو کردن که حرص بخورن یا بدتر کدورتی پیش بیاد بگو شوهرم نبود اونجا موذب بودم ؛ولی اونجا نمون انشالله که این چند هفته رو هم به سلامت پشت سر بذاری عزیزم

دردت چجوریه مگه چجوری میگیره

خواهر صبح بروخونه مامانت مادر شوهرت مثل مادر شوهرم هی بحونه میگیره مادرشوهرم وقتی شوهرمو میدید بهم میگفت دخترم این کارونکن اون کارو نکن وقتی شوهرم میرفت شبیه شیطون یه رویه دیگه‌ای داشت خواهر درکت میکنم پاشو صبح برو خونه بابا بی‌منته

شمام بچه هاتون تکوناش زیاد شده الان بچه من امون نداره انقد که تکون میخوره لگد میزنه میره پهلوم حرکتاش خیلیه

برو خونه مامانت از جونت سیر شدی؟

من ۲۷هفته بودم خونه مادر شوهرمم هستم حتی یدونه لیوان هم نمیشستم اینجوری انقباض گرفتم استراحت بودم دیگ سرویکسم کم شد دهانه رحم ۲سانت باز بود بستری شدم حدودا ۶زوز بتا زدن برام و پساری گزاشتن خواهش میکنم صب ییدارشو بگو حالم بده میرم خونه مامانم تو خوب خونه مامانت هس برو تا بیشتر از این اذیت نشی به دنیا بیاد گناهه کوچیکه هزارتا سرم و امپول میزنن براش

خواهر من تو که شرایطط اینطور هست چرا موندی اینجا برو خونه پدرت استراحت کن که خدایی نکرده زایمان زودرس نکنی .

یا فردا زنگ بزن پدرت بیاد بگو اونا داشتن میرفتن من تنها نمونم بیا منو ببر

بگو دعواش کنن عیب نداره خانوادشو بشناسه از زن حامله کارنمیکشن ک پاشو برو خونه مادرت صبح نمون

دختر خوب میدونی با انقباض دهانه رحمت بازمیشه ۳سانتشه بچت و به دنیا میارن چون میری تو فاز زایمان

چرا خونه خودت نمیمونی راحتتره که هیچ کاری هم نیس غذاتو از بیرون بگیر فقط واسه سرویس رفتن بلند شو

خودت مگه ازاول مادرشوهرتو نمیشناختی براچی اومدی پیشش

سوال های مرتبط

مامان توت فرنگی مامان توت فرنگی ۱ ماهگی
سلام خانوما
دیروز گفتم خونریزی دارم گفتم بیام نتیجه رو بگم چیشد😶
اول که خونریزیم شروع شد خون قرمز روشن بود چون شهرستان بودم تا برسم بیمارستان ۳ ساعتی طول کشید تا رسیدم بیمارستان دیگه از خونریزی خبری نبود لکه بینی قهوه ای داشتم معاینه کردن نوار قلب هم گرفتن گفتن مشکلی نیست گفتن لکه بینی هم مهم نیست زیاد اگه خون تازه باشه خطرناکه حالا بیا و ثابت کن که تا ۳ ساعت پیش خونریزی داشتم😐 خلاصه یه سونو هم نوشتن امروز اونم رفتم گفتن همچی عالیه فقط استراحت کن منم رفتم خونه ساک نینی رو جمع کردم که اگه باز خدا ای نکرده اتفاقی افتاد آماده باشه الانم مامانم گفت دیگه نمیزارم خونه بمونی داریم برمیگردیم شهرستان، مامانم تشخیص داده باید استراحت مطلق شم😂
خلاصه من اخر نفهمیدم این خون و لکه بینی که هر چند هفته مارو نصفه جون میکنه از کجا میاد🫤
فقط یه چیزی من تو سونو های قبلیم تاریخ زایمانمو ۳۱ شهریور زده بود الان اینجا سونو رفتم گفت زودتر میشه ۱۶ شهریور نمیدونم بر چه اساس همچین حرفی زد
مامان آرتین❤❤❤ مامان آرتین❤❤❤ ۱ ماهگی
سلام‌خانوما میخام از خاطره بد ۲شب پیشم براتان بگم چ ب سرم آمد پریروز غروب ساعت ۷ جاریم خانه ما بود داشت حیاتو میشست منم داشتم قدم میزم توحیات یهو دیدم به اندازه یک استکان آب ازم آمده شلوارم قشنگ خیس شده جازیمم دید هرچی خواست زنگ بزنه شوهرم نزاشتم گفتم چیزی نیست تا این که سر شام بودم ساعت ۸ دیدم واقعآ داره حالم بد میشه دوقاسق شما خوردم ازجاپیردم دیدم ی درد کمی زیر شکمم میگیره تا آخری شوهرم فهمید من وجاریم وشوهرم رفتیم بیمارستان ۴بار ماینه کردن ان اس تی گرفتن منم هم هنوز درد داشتم بعد ی آزمایش مثل آزمایش پاپ اسمیر ازم گرفتن ببینن اون آب از کسه آبم بود یا نه خالاصه ساعت ۱۰زنگ زدن دکتر خودم گفتن یکی از مریضات اورژانی آمده بیادکترمم آمد اونم ی بار دیگه ماینه کرد ی درد دایی ازم پرسید گفت اونارو داری دست بر غذا منم داشتم دلدرد کمردرد گلن ودرد واژن دیدم گفت با این دردات سریع باید ختم بارداری بشی منم ۳۳هفته و۳روز داشتم گفتم ن خانم بچم میمیره گفت تا موقع خودش یعنی ۴هفته دیگه میره تو دستگاه منم گریه میکردم شد ساعت ۱۲ارجاعم داد ی بیمارستان دیگه اونام تمام آزمازیشامو دیدن گفتن خانم مشکوکی ب ختم بارداری منم خودم حالم بد شوهرمم بدتر از خودم جاریمم گریه میکر خلاصه اون بیمارستانم تا ساعت ۴صبح گیرم دادن سونو گرفتن چند باره ماینه کردن تا آخری گفتن اگه میخای بچت بمانه باید تا چند هفته استراحت کنی بچه آمده پایین باید بره بالا دیگه جاریم گفت خودم پیشت میمانم تا امید خدا بچه ب موقش دنیا بیاد