سلام پسرم ۵ سال و۸ ماهش هست خودم خیلی مودب هستم ارومم هستم همسرم هم همینطور اما پسرم برخلاف ماهست یه کارهایی میکنه مبگن بی ادب هست خیلی هم شیطونه بردمش پیش بهترین مشاور باورم نمیشه گفت تمام رفتاراش طبیعی هست باهاش حرف زد گفت پسرت باهوش هیچ مشکلی نداره تا ۷ سالگی فقط مراقب باش تا جایی که به خودش اسیب نمیرسونه بازی کنه هرکاری دوس داره انجام بده فرمانروایی کنه پیش دبستانی میره برای درساشم بادرستی هرچی نوشت یا خوند اصلن اصرار نکن میگفت روی خودتون کارکنید چه توقعی از بچه ۵ ساله دارید روانکاو کودکم بود نمیدونم به حرفاش اعتماد کنم یا دوباره یه روانشناس دیگه صحبت کنم خانواده خودم خیلی بچه هام ودوس دارن اوناهم میگن پسرم بی ادب هست کارهای بد میکنه همه اینارو بهش گفتم بهم گفت دوس داری روی بچه ای به این باهوشی عیب بزارم خیییییلی شیطونه یه چیزی بگین اعتماد کنم به حرفاش واقعا رفتاراش ازاردهنده هست برامون

۴ پاسخ

میدونی تعریف ادب برا دکترا عوض شده ،قدیمیا منظورم پدر و مادرامون که میشن مادربزرگا و پدربزرگا بچه مطیع و ساکت رو مودب میدونن درحالی که دکترا اینو نه تنها ادب بلکه مشکل تلقی می کنن.
نمیدونم قضیه چیه ولی بچه ها واقعا تغییر کردن ، خالا تغذیه هوا اب، یه چیزی عوض شده از اون زمان که بچه ها عوض شدن.
شاید مثل اون فیلما واقعا چیزی مثل جهش ژن هست.
حقیقتا ما باید رو خودمون کار کنیم که بتونیم اونارو درک کنیم.
ولی منم احساس خوبی به این روند ندارم

سلام ببین عزیزم بچه ها قبلا هم همین بودن فقط چون بیشتر وقت تو حیاط و کوچه بودن کمتر جلو چشم پدرو مادر بودن انرژیشونم تخلیه میشد
بچه بیچاره الانو حبس کردیم تو خونه انتظتر داریم نپره رو مبل ، نریزه ، نره سراغ کابینتو کشو .... خب بیچاره چیکار کنه حوصلش سر میره بهش میگیم فضول
بنظر منم طبیعیه ، اگه حرف بد میزنه با کلمه های شبیه بهش سعی کن یادش بره
اگه کسیو میزنه و پرخاشگر شده علتشو پیدا کن و اروم اروم دربارش کتاب مرتبط بخون هروقتم اینکارو کرد دستشو بگیر بگو بوس میکنیم اگه عصبانی هستیم حرف میزنیم
هزار بارم تکرار شه عین هزاربارو همینکارو کن

همین الان از بس فکرم مشغول بود با چت چی بی تی سوال پرسیدم
منم پسرم دو سالشه بعضی مواقع من و بچه ها رو میزنه و ماشالا شیطون هم هست با اینکه من خودمم ارومم ولی بقیه یه جوری رفتار میکنن که اصلا دوست ندارم جایی ببرمش یا بهم میگن ببرش پیش مشاور
خیلی ناراحتم خیلی

عزیزم احتمال میدم چون بچه کوچیکتر داری داره سعی میکنه با این کارا نظرتو جلب کنه که بیشتر توجهت به اون باشه

سوال های مرتبط

مامان ماهان& همتا مامان ماهان& همتا ۲ سالگی
باورم نميشه
امروز جايي بودم يه خانوم كه خيلي به خودش رسيده بودو بو عطر ميداد
كنارم نشسته بود ٢ تا بچه خوشگل و نازم داشت.
به بچه هاش ميگفت امروز عصر بريد خونه مامان جون
من ميخوام برم دكتر اخر شب ميام
بعد بچه هاش رفتن چند متري اونطرف تر بازي كردن
تلفنش زنگ خورد گفت اره عصر ميام شهاب نيستش ماموريته
بچه ها ميذارم خونه مامانم
يه عالمه هم ناز ميومد تو حرف زدنش.
خلاصه قطع كرد. بچش اومد بهش گفت پلي استيشن برام بخر
گفت باشه. بچش كه رفت اونطرف تر گفت خيلي باباش پول ميده كه حالا پلي استيشن هم بخرم
گفتم دوست پسر داري؟ گفت اره يه مرد هست ٨ ساله باهاشم من شوهرم ماهي ٥٠ ميليون بهمون ميده بقيش ماموريت هست
٥٠ تومن جواب زندگي ميده؟ گفتم خونه مال خودته؟ گفت اره
گفتم خب ٥٠ تومن خوبه ديگه تو بچه داري نكن اين كارا
گفت نميشه كمه اصلا نيستش توجه بهم نميكنه
گفتم اگه بچه هات بفهمن تصويرشون به عنوان مادر ازت از بين ميره
گفت نميفهمن كسي تو اين ٨ سال شك هم نكرده . اونم فقط بامنه اونم زن و بچه داره حواسمون بهم هست
ماهي ٣ ٤ روز پيشتر پيشش نميرم .
خلاصه اينم اوضاع ما
با اين مملكت
مامان آقا کایان💓 مامان آقا کایان💓 ۲ سالگی
سلام هم قبیله ای ها
اومدم درد و دل خیلی ناراحتم
قصه از این جا شروع میشه که من به درخواست همسرم برای عمل خواهر شوهرم اوندم شیراز که کمکی باشم،برادر شوهرم هم باهامونه خیلی پولداره و به پسرم خیلی محبت میکنه در حدی که وقتی پیشش هست اصلا نمیاد سمتم ،میخوام پوشکش عوض کنم با گریه و شیونه ،لباسش عوض کنم گریه و شیونه ،صورتش بشورم گریه و شیونه و میره سمت عموش اونم هی ناز میکشه و بوسش میکنه ، به بار هم شوهرم تو جمع گفت خوبه ها پات رو پات بزاری یکی دیگه بچه داری کنه هیچی نگفتم ،امشبم پسرم چسبیده بود به عموش، عمو هم وقتی خسته میشه تیکه می‌میپرونه، امشبم بد تیکه ای پروند که خیلی ناراحت شدم، شوهرم بعد عمل خواهرش برگشت شهرمون که بره سرکار منم اینقدر ناراحت شدم که گفتم همین فردا میای دنبال منو پسرم من تحمل ندارم میترسم حرفی بزنم حرمت ها خراب بشه چون پولداره خیلی تو زندگی کمکمون کرده برا همین نمیتونم مستقیم حرفی بزنم و تصمیم دارم که برگردم تا این رفتارهای دیگه نبینم ،از طرفی هم ابن برادر شوهر خیلی استرسی هست میترسم بچه ام هم استرسی بشه که بخاطر ترس های عموش کمی شده میبرمش پارک میترسه سر سره بازی کنه ، از بچه ها میترسه و گریه میکنه کلا زیاد میترسه. کلافه ام و واقعا دیگه نمیدونم چیکار کنم.