۴ پاسخ

ولی خودم که این حسو ندارم
چون امروز صبحونشو نمیخورد سرش داد زدم کلی گریه کرد
خودمم خیلی ناراحتم
حالم از خودم بهم میخوره

عزیزم😍
مرسی بابت حس خوبت

مرسی نفس🩷

🥲🥲🥲🥲🥲🥲🥲

سوال های مرتبط

مامان نیهان مامان نیهان ۱۵ ماهگی
مامان نینی مامان نینی ۱۴ ماهگی
کاش شنبه از راه نرسد

خدارا چه دیدی... شاید اصلاً شنبه را ندیدم.
یادت که نرفته؟
سوم آبان.
تولد دردانه کوچکمان.

سال گذشته گمانم این بود که دردی که یک مادر برای بارداری و زایمان متحمل می‌شود، سخت‌ترین درد دنیاست. اما گذشت و به من ثابت شد که آن درد، حتی سر سوزنی هم به تلخی و دردناکی فراق تو نیست. آن دردها در کنار تو حس نمی‌شد.

الحق که چه شیرین بود، روزهایی که تازه پسرکمان به دنیا آمده بود. من و تو، چقدر به اولین تولدش فکر کرده بودیم که چطور برگزارش کنیم. اینک باید بگویم که شوقی در من نیست. فقط بغض است.

تولد تک‌پسرمان از راه می‌رسد و تو و من، دیگر در جهانی واحد نیستیم. برایش تولد می‌گیرم. با آه‌هایم بادکنک باد می‌کنم و با چشمانی اشک‌بار، تفنگی را که دوست داشتی برایش بخری، می‌خرم. قول نمی‌دهم، اما سعی می‌کنم بغضم را پشت چهره‌ای خندان پنهان کنم و چند ساعتی گریه نکنم. شاید عکسی از او گرفتم و در کنارش نشستم و طرف دیگرش را خالی گذاشتم و بعد ساعتی تلاش کردم عکس تو را به هر نحوی، با هر ابزاری، کنارش ویرایش کنم و آرزوی یک عکس سه‌نفره را به کمک تکنولوژی بسازم.

بقیش رو پایین مینویسم