داغونه داغون🥴🥴
نمیتونستم بخوابم خسته بودم
یه روز همش داشتم گریه میکردم رنگم زرد زرد شده بود
من بعد زایمان اصلا وقت افسردگی نداشتم😂انقدر که سرم شلوغ بود سه روز بود زایمان کردم با بچه میرفتم امتحان دانشگاه بعد اونم شغل همسرم سفره کاری پیش اومد ده روز بعد اونم مهمون داری بعدش هم دوباره دانشگاه البته تو همشون مامان بابام کمک میکردن ولی آنقدر شلوغ شدم که اصلا افسردگی منو دید افسردگی گرفت خودش رفت🤣🤣🤣
اگه حالت با کسی خوب میشه زنگ بزن بیاد پیشت
من نمیدونم چرا از شوهرم بدم اومده😐
من سر زایمان اولم این طوری بودم داغون بودم.
سر زایمان دومم روز ۲۲ دنیا برای همیشه روی سرم خراب شد و جزئی از وجودم برای همیشه رفت زیر خاک.تنها داداش مهربون و جوونمو از دست دادم و داغون شدم.
منم همینطور
من دوستدارم خیلی برم بیرون ولی متاسفانه اصلا نمیشه
خیلی خانواده و اطرافیانم لطف کنن نهایتا تا سر کوچه برم یه خوراکی بخرم برگردم ، تازه اونم هفته ای یه بار
خیلی اذیتم
واقعا منی که اصلا تو قاز افسردگی و اینا نیستم و خیلی زاحت خودمو با همه چی شازگار میکنم تازه یکی دو هفته س بهتر شدم با شرایط کنار اومدم
یکم زمان میبره تا بتونی خودتو با شزایط جدید سازگار کنی عادت کنی تا حال روحیت خوب بشه. یکمخودتو سرگرم کن برومهمونی بگودوستات بیان تنها نباش بذار این زمان بگذره و ذوقت بیاد سر جاش
نگران نباش سختش ماه اوله بعد خوب میشی البته سعی کن خودتو جمع کنی سرحال شی
من که شوهرم میگفت خوبی میزدم زیر گریه واقعا خسته بودم کلافه بودم
سلام عزیزم معمولا همه همینطورن بخاطر خستگی و درد زایمان وزیاد شدن مسئولیته
طبیعیه
فقط سعی کن بیشتر نشه .
پسرتو یه ساعت بسپر به مادرت برو بیرون برای خودت یه هوایی بخور خیلی تاثیر گذاره
قهوه بخور
روزانه پیام مشاور، متناسب با سن کودکتون دریافت کنین.
سوالاتتون رو از مامانای با تجربه بپرسین.
با بازیهایی که به رشد هوش و خلاقیت فرزندتون کمک میکنه آشنا بشین.