۹ پاسخ

کاش همون روز از طرف بچه جدید براش کادو میخریدین یا هر روز از خواب بیدار میشه یه شکلات بدین نوزاد بده بهش به باباش بگین ببرش خانه بازی بیرون دور بزنه خودتون تا میتونین راه برین غذاهای سرد به هیچ عنوان نخورین

ابجیم با بچه ها طور رفتار کرده پسرش بزرگتره آبجی صدا میزنند هیچ کس حق نداره با بچه تند حرف بزنه گریه کردنی دادامیزد مامان آبجی گریه می‌کنه بدو .

یه کاری کن پسرت عاشق بچه کوچکت باشه وقتی شیر میدی پسرت گریه کردن زبون کوچولوت بگو داداشی بذار یذره شیربخورم گشنه ام کلا به زبون اون با پسرت حرف بزن به پسرت یاد بده کوچولو ت اگه پسره داداش صدا بزنه اگه دختر آیجی

قشنگ پشیمون شدم برا بچه دوم
پسر من که اصلا از بچه ها خوشش نمیاد
پسر خواهرم اگه بیاد طرفم قیامت می‌کنه که مامان خودمه دست بهش نزن😐دیگه چه برسه یه بچه دیگه داشته باشیم

پسر منم همین برخورد ها رو داشت تقریبا
گریه راه انداخت ک اصلا ب نی نی شیر نده
کسی حق نداره بغلش کنه
خیلی بداخلاق شد
ی هفته بود چیزی نمی‌خورد در حد اینک زنده بمونه
خیلی اذیت کرد
تا آروم شد کم‌کم
حوصله میخواد
پارک بیرون ببرین
خوراکی بخرین.خیلی توجه کنید
تاکم کم عادت کنه

یهدمادت نبودی دلتنگت شده حالا هم یکی دیگه جاشو گرفته طبیعیه باید اعتراض کنه درکش کن بهش اهمیت بفهمه باوجود بچه دیگه بازم دوستش داری شیری میدی اینم بغل کن نوزاد به محبت نیاز ندارن نمی‌فهمه به بچه بزرگتر بیشتر توجه محبت کن

طبیعیه منم شبی که از بیمارستان اومدم خونه پسرم تا صبح گریه کرد

پریسا ببین دقیقاااا دقیقا پسر من از روز زایمان همین شد و بچه رو هم میزد حالا مراقب نوزادت خیلی باش حالا حالاها ادامه داره دست خودشم نیست حسادته برای سنشه بهش محبت کنید

عزیزم فکر کنم حسودیش شده میخواد بهش توجه کنی فکر کنم ویرووس رفته توی معدت یا فاموتیدین بخور یا مترونیدازول

سوال های مرتبط

مامان تیام مامان تیام ۲ سالگی
کاش یکی به بعضی ازین مامان باباها بفهمونه پارک و وسایل بازی کاملن عمومی ان و جز دارایی اونا نیست 😐
دوتا بچه هاشو گذاشته رو تاب خودشم سرش تو گوشی طفلی اون کوچیکه که خوابش برده بود میگم عزیزم میشه پسر منم یخ خورده تاب بخوره میگه نه گریه میکنه برش دارم گفتم باشه دوباره تیام رو بردم پیش سرسره ها حواسشو پرت کنم چند تا مامان و بچه ی دیگم همینجوری دست به سر کرد آخر سر با یکیشون دعوا کردن میگفت یه ساعته بچتو گذاشتی بردار بچه ی مام تاب سوار شه دیگه بچه ی تو گریه میکنه بچه ی مام گریه میکنه میگن میخوایم تاب سوار شیم برداشته میگه دلم نمیخواد برش دارم ببر بچتو سر بده دید نمیشه اومده به بچش میگه میای‌پایین اینا سوار شن بچش سر تکون داد گفت میبینی پیاده نمیشه😐خدا پدرتو بیامرزه لااقل یه خورده بیشتر تلاشتو میکردی 🤌🏻😂
دیکه خلاصه تا وقتی ما اومدیم همچنان نشسته بودن فقط اونی ک خوابیده بود رو گذاشت تو کالسکه اش و همچنان کسی رو نذاشت سوار شن
از یه ور میخوام حق بدم باز یاد این مامانای دیگ میوفتم یه ده دیقه بچشون خواستن بیارن پارک بازی کنه بدتر با اعصاب خوردی و جیغ و جیغ رفتن