فرزند پروری تب تربیت پسرم دخترم فرزند پروری


خانما بچه های شماهم چیزی میشه تعریف نمیکنن؟؟کلا باید با نومین از زیر زبونش حرف بکشی اونم نصفه نیمه و معلوم نیس
مثلا دیروز بچم رو پله مهدشون خورده زمین زنگم زدن گفتن ک من نترسم اما اگر نمیگفتن من نمیدونستم چی شده و تعریف نمیکرد ازاین بچه لوسا هم نیس خیلی صبوره آرزومه لوس و غر غرو میشد امروزم زنگ‌زدن براش لباس بیارین مربی زنگ زده بعدش،،میگه ما داشتیم کلیپ می‌گرفتیم اجازه گرفته گفتم یکم تحمل کنم تا برسه سرویس ریخته بود اومد خونه گفتم مامان چرا لباسات خیس شده میگه آب قمقمه ریخته🤐🥲من گفتم خیالت راحت عیبی نداره خندیدم اونم خندید نمیگه مامان خانم اجازه نداده تا برم ریخته
اینم‌مربی زنگ زد ببینه امیرعلی چی گفته بهمون خودش گفت و الا من فک میکردم امیرعلی نرفته و ریخته درصورتی‌که بار اول بوده جایی می‌رفته اینجور میشده
کلا همینجوره
با وجودیکه شیطونه اما این عادتش خیلی بده نمیاد بگه حتی اگر ب ضررش باشه
تک و توک تعریف میکنه چیکار کنم بهتر بشه

۱۰ پاسخ

والا پسر من سال اول صورتش زخم شده میگم چرا اینجوری شدی میگه بگم که بری فتنه کنی میگم مامان من به کسی چیزی نمیگم میگه چیزی نیست ولش کن خودش خوب میشه بعد از معلمش شنیدم دوستش سر فوتبال صورت بچه چنگ زده خیلی بده که نمیگن، البته می‌دونم از حق خودش دفاع میکنه

به معلمش گفتم هیچی نمیگه میگه اشکال نداره نگه 🤕

نصف شب موقع خواب همه رو میگه 🤣🤣🤣

پسرمنم هیچی نمیگی مثلا میگم امروز چیکارا کردین میگه هیچی کارخاصی نکردیم😑🫤خیلی کم پیش بیاد چیزیو تعریف کنه.ماشالله پرحرفم هست نمیدونم چرا هیچی نمیگه بهم

دختر منم همینه اصلا بعضی چیزام یادش نمیاد.

وای پسرمنم دقیقا اینجوریه اصلا هیچی تعریف نمیکنه هیچی
یعنی اگه خانمشون توگروه عکس نذاره اصلا نمیدونم اون روز چی کار کردن

خب عزیزم گفتگو رو بلده؟؟؟ یعنی این ک چ جور و چ چیزا رو بیان کنه
حس ترس نداره!!! ک تنبیه بشه و..... در طول روز باهاش در مورد خودتون حرف میزنین ک اونم یاد بگیره حرف بزنه
واکنشتون در مقابل حرف زدناش چیه؟!
حس اعتماد رو دادین بش ک راحت باشه باهاتون
دلیلش پیدا کنین راه حلشم پیدا میشه

اخی عزیزم ..چقدر صبور و خوددار و مستقل
دختر من برعکس پسر شماست 🥴😑

آخی عزیزم منم پسرم اینجوریه دقیقا انقد باهاش حرف میزنم تا نصفه و نیمه میگه نمیدونم خودم حس میکنم شاید از ترسه

موچین#

سوال های مرتبط

مامان کیان مامان کیان ۶ سالگی
فرزند پروری فرزند پروری


الان میخواستم پسرمو ببرم مهد شوهرم اومد خونه. من یه شلوار نیم بگ با یه تیشرت باکسی پوشیده بودم ک قد تیشرت زیر باسنه مهد پسرمم نزدیکه ،سه کوچه پایین تر از خونمونه. یه دعوایی راه انداخت ک نگو . گف میخواستی اینطوری بری؟؟ منم عصبانی شدم بش گفتم خواهر خودت که سر لخت میاد بیرون. (خواهرش کلا شال نمیپوشه بیرون میره)میگه اون به من ربط نداره خودش میدونه و شوهرش . بعد با این ک رفتم مانتو پوشیدم . گف کلا نمیخواد ببریش . منم بش گفتم تو تصمیم نمیگیری ک ببرم یا نبرم. چون عصبانی بود آخرشم نرفتم مهد .بعد ۳۰ دقیقا الان زنگ زده ببرش . الان هم دیر شده هم خودم حالم بده نمیتونم برم . طفلی پسرم خیلی ذوق داشت ،از صب هی میگه ساعت چند باید برم. 😔. نمیدونم چرا اینطوری رفتار کرده چند بار با اون لباس با هم رفتیم پارک و فروشگاه و جا های دیگه و... الان نمیدونم چ مرگش بود. این حساسیت طبیعیه . شما اینطوری لباس میپوشید؟ به نظر خودم ک لباسم مشکلی نداشت چون شلوارم گشاد بود . اوکی بود خیلی بی حجاب نبود آستین تیشرت هم بلند بوده. شوهرشمام رو لباس پوشیدنتون گیر میدن؟


تب فرزند پروری استامینوفن
مامان امیرعلی💙ضحی💗 مامان امیرعلی💙ضحی💗 ۵ سالگی
سلام خانما دخترم ۸ ماهشه من خیلی حوصله مادر شوهرم ندارم برم خوششم نمیاد،،بیاد چون همیشه دختراش یا نوه های دختریش باهاشه
(((نشده تنها بیاد کلا فرقم زیاد میذاره من میگم فرق میذاره بین نوه دختری و پسری باوجودیکه شوهرم تک پسره و خیلییی احترامش داره اما شوهرم میگه نه تو خودتو کنارکشیدی نمیری و نمیای اما میرم میبینم خوشم نمیاد برم))) درسته پیشش نموندیم(چون از ۲۷ سالگی شوهرش فوت شده)ولی خب دخترشم پیشش ۱سال موند و گفت نمیتونم بمونم همههه کار دختراش و نوه هاشو میکنه همه کاریهااا
حالا اینا ب کنار چن وقت پیش دخترم گذاشتم خونشون ک اسباب کشی داشتیم خانواده خودمم نبودن و الا نمیذاشتم اونجا خواهرشوهر نگه داشت خودش اومد مثلا کمکم بعد میگه پوشاکی ک آوردیم اندازه ضحی بود گفتم من ۳ میبندم اره دیگه حتما اندازشه میگه واییی چقد سبک شده ضحی(حالا از اول دنیا اومدن دخترم همینو میگه)حتما برا دندون و چهار دست و پا میره هس منم گفتم خودم ب بهداشت گفتم گفته وزنش خوبه چون قدش بلند تره زده ب قدش عضله ای نیس،دیگه هیچی نگفت
اما خیلییی تو فکر میرم دخترم شیرخودمم میخوره شیر خشکم میدم گاهی غذاشم میدم و بد نیس اما خب چیکار کنم چاق نیس تپلی نیس انقد اعصابم خرد میشه یکی اینجوری میگه ک حالم میخواد بد بشه من خودمم کوچیکیام لاغربودم خانواده شوهرم و شوهرمم قد بلند و لاغرن خب دیگه ب کی میخواد بره
سر پسرم کرونا بود باوجود زجر و استرس ک کشیدم اما بازم کسی نمیدیم راااحت بودما کسی نمیگفت وایی چاقه لاغره سفیده سیاهه الانم خداروشکرپسرم همه چیش خوبه اما برا دخترم هر روز تو فکر میرم اونا ک بچه ۸ ماه دارین میگین وزنشون چطوره
فرزند پروری تب سرماخوردگی دخترم پسرم شیر خشک