۱۰ پاسخ

واقعا من حس یکیو دارم ک غرق شده گاهی سرشو میاره بالا نفسی میگیره دوباره غرق میشه🤕

منم مثل شما
ولی من خیلی صبورم
افسردگی گرفتم
واسه همه پرخاشگر شدم
از همه فراری شدم
ولی صبرم در برابر دختر قابل توصیف نیس
اونا نمیدونن دارن چیکار میکنن
حتی نمیدونن فعل منفی ینی چی مثلا نکن دست نزن نریز
قطعا همه تو حاملگی سختی داشتیم دیدید چ زود گذشت حتی خیلیاش یادمون نمیاد
یا همین الان دختر من ۱۰ ماهه شده اصلا نفهمیدیم چ جوری گذشت
این تاییم میگذره
پس صبور باشیم ی جا ی تراپی بهم گف صبر الانت داره تربیت ۱۸ سالگی بچتو رقم میزنه

منم همینم از شدت خستگی افسردگی گرفتم اصلا میرم تو جمع های خانوادگی نه با کسی حرف میزنم نه میخندم منی که قبل زایمان یه آدم اجتماعی و خوش خنده بودم اصلا خنده از صورتم محو نمیشد تمام روز مشغول پخت پز ظرف شستن به بچه رسیدن و تمیز کاری خونه هستم اصلا وقت نمیکنم برم یه دوش بگیرم شبام میام یکم استراحت کنم پسرم تا خود صبح گریه میکنه میگه سینم تو دهنش باشه شبام تا خوده صبح بیدارم به بچه شیر میدم یام بخاطر ریفلاکس 20 دقیقه صاف نگهش میدارم بخدا داغون شدم

من تازە دخترمم میرم میارم ازمدرسە شبا پاهام درد میکنە ازدرد

وای من ک گاهی خود زنی میکنم....

یک عدد روانی شده

وااای نگو منم همینم بچه مدرسه ای هم دارم‌کلاس اول هستش انقدر جیغ و فریاد میکنم احساس میکنم ۱۰سال پیر شدم

بخدا منم دیونه شدم یه بند داره گریه میکنه نمی دونم مشکلش چیه

من هر شب یدونه ناپروکسنی ژلوفنی چیزی میخورم همیشه

همه همینیم
من حس میکنم تموم بدنم درد میکنه از خستگی

سوال های مرتبط