سلام مامانا یعنی امروز بدترین خاطره ‌ی عمرم شد صبح ساعت ۱۰دخترم و واکسن زدن تا همین الان تبش۳۸ و نه درجه بود اصلا تبش پایین نمیومد هرچی شربت میدادم افاقع نمی‌کرد هرچی پاشوره کردم فایده نداشت بردم بیمارستان میخواستن بستریش کنن تبش یکم اومد پایین پشیمون شدم گفتم ولش میبرم خونه اینجا ازیتش میکنن آخه دوقلوان هرشونم به خودم وابسته گفتم خدایا چیکار کنم خلاصه آوردنش خونه یهوو تبش شد ۴۱درجع دیگه داشتم دیوونه میشدم خلاصه باکلی بدبختی و شیاف و اینا الان تازه تبش اومد ۳۷ونیم آخه بدبختی دوتان یکی بود غمی نداشتم خدا این روزارو واسه هیچکی نیارع واقعا هیچکس با بچش امتحان نشه😥😓

بهتر اول یکی میزدی چند روز بعد اون یکی

هزیزم حتما تا صب بالاسرش باش با شوهرت مامانت یکی‌کمکت باشه
مدام هی پاشویه کن با اب ولرم
پیاز بزار کف‌پاشون جوراب بپوش اینو شنیدم‌خیلی خوبه
استا هم حتما سر وقت بده
هیچی‌نمیشه‌نگران‌نباش

تا صبح حواست بهشون باشه
فردا دیکه خیالت راحت میشه ایشالا

اووو واکسن ۶ ماهگی هم ب شدت سخنه هنوز جاش برای دخترم فقط بد بود ان شاالله دیگه تب نکنن

چرا باهم زدی عزیزم دیگه اینکارو نکن واکسن یک سالگی نوبتی بزن براشون

بچها شبا دمای بدنشون ب خصوص تو خواب بالا میره امشب کلی مواظبشون باش🥲💕

خدا قوت
خسته نباشی مامان مهربون ایشالله زود تز خوب میشه

طفل معصومها

عزیزم خدا قوت درکت میکنم بچه مریض خیلی سخته🙏🏻🥺