۵ پاسخ

خوبی عزیزم

با بچه های ما واقعا سخته مسافرت رفتن منم اذیت میشم

خیلییببیی زیا.د میفهممت پسر من گفتم برم ۵روز مسافرت اتقد حرص دادم پوره شدم همش ب غلط کردن افتاده بودم

عزیزم کسی نیس کمکت کنه؟
حق داری منم شده جایی برم فقط بگم گوه خوردم 😂😂

عزیزم درکت میکنم تو موقعیتت بودم واقعا سخته🥲 به شوهرت بگو بیشتر حواسش باشه کمکت کنه

سوال های مرتبط

مامان فرشته ها❤👼👼 مامان فرشته ها❤👼👼 ۱ سالگی
دارم سکته میکنم از دست دخترم انقدر گریه کردم از دست دخترم آخرش نزدیک بود با شوهرم کتک کاری کنیم دخترم حدود ۲۰ روزه هر شب با بدبختی میخوابونم همش با استامینفون قبل اون علائم دندان داشت هفته ای دو سه بار میدادم روی هم آروم میگرفت میخوابید یا گاهی با ژله بیحسی ولی امان این چند روز هر شب نق وگریه وبهانه بردم دکتر تو گوش نگاه کرد میگه گوش درد نیست میگه مشکلی هم نداره بهم کتوتیفن داد که خوب بخوابه شب گفت ضررش از استا گم تره گفت یه چند روز بده اگه دیدی خوب نشد یه آزمایش کلی مینویسم اما این دختر من تو این یه هفته فقط یه شب خوب بوده در طول روز نق ولی شب خدا نصیب نکنه گریه ونق امشب که دیگه کولاک کرد انقدر گریه کرد خودشو دور از جون کشت .دیگه نمیدونم چیکار کنم به دکتر میگم نکنه رفلاکس هست میگه نه برای بچه های کوچیکه شب ها نبات میدم بیفایده یه دردی اذیتش میکنه این دندان نیش هم یکم جونه زده ولی درنیومده کامل .خواهرم همش میگه مگه میشه از دندان باشه یه مشکلی داره این همه آدم من تا حالا ندیدم کسی بچش این جوری گریه کنه تو ۲۰ ماهگی بچت ضعیفه امشب شوهرم رفته کله پاچه خریده که مثلا جون بگیره اشتها هم نداره به نظرتون مشکلش چیه؟چشم زخم ممکنه باشه؟یا مثلا امروز بستنی خورده از اون باشه؟کاش بمیرم فقط از دست این بچه ها او از اولی که منو بیچاره کرد اینم دومی بچه های شما واسه دندان گریه میکنن یا فقط بچه من این جوریه
مامان نیکا مامان نیکا ۲ سالگی
یه بغض لعنتی اومده گلومو گرفته 🥲
از وقتی که عید تموم شده برگشتیم خونمون نتونستم با دخترکم بازی کنم و خوب ارتباط برقرار کنم
دوتامون کلافه ایم
دخترکم هی میگه زنگ بزن مادرجون پدرجون 🥲
فقط شبا که باباش میاد یکم حالش روبه راه میشه اونم در برای یک ساعت چون باباشم خسته ست
امروز که از خواب بیدار شد دیرتر از هرروز بود (ساعت ۱۰/۳۰) گفت بریم دد ولی چون ناهار نداشتیم گفتم نمیشه کلی گریه کرد بعدش دیگه بی حوصله شد منم امروز همش گوشیم زنگ خورد😤
بچم خیلی تنهاست دلم میسوزه براش
بشدت هم بچه اروم و حرف گوش کنیه اصلا خرابکاری نمیکنه نمیتونه با خودش تنها بازی کنه همش وابسته منه و این منو عذاب میده
هر روز میگم از فردا میبرمش خانه بازی فردا که میشه میبینم جون ندارم میگم بمونه واسه یه روز دیگه
ولی اینجوری نمیشه بچم خیلی گوشه گیر داره میشه و این تنهایی و غربت ما داره اذیتش میکنه😭
شوهرمم که نمیفهمه این حرفارو شایدم میفهمه ولی خودشو میزنه به اون راه چون چاره ای نیست کارش اینجاست
خلاصه این بغض لعنتی داره خفم میکنه و در این دنیای همسر بودن مادر بود زن بودن بدجور دلم واسه خودِ دختربچم تنگ شده 🥲🫠