دوشبه بنا به دلایلی اومدم خونه مامانم اینا
دخترم هر چی بلد بود تو این یکسال و یکماه انجام داد
گریه جیغ نخابییدن غر زدن بهانه هر چی گرفتن وووووووو
اصلا تو این یکسال نیومدم اینجا بخابم
دیشب تا ۳ شب این بچه بیدار
الانم خوابیده هر یکساعت جیغ میزنه
مامانم مونده تو کارم
میگه تو اصلا ارامش داری🥲
بعد دیشب تو تاریکی و اعصاب خوردیم بهم میگه
به نظرم بچرو ببر مشاوره
فقط ممتظرم فردا غروب شه برم خونه🥲

خواهر خوبم به دل نگیر...... بالاخره شمام بچه اون مادر حساب میشی دلش سوخت که جگر گوشش این همه سختی داره میکشه حتما نفهمید چجور بگه....
به خدا پدر و مادرا مثل نخ تسبیح هستن ما بچه ها رو کنار هم نگه میدارن.... خدا سایشون بالا سرمون حفظ کنه

جاش غریبه بچه، مشاور چی بره بچه یکسالع😕

من آرزومه ده متر خونه از خودم داشته باشم با بچم آسایش داشته باشم.
خدا شاهده من خوب درکت میکنم شما دو شبه من یکساله دارم آوارگی میکشم و خیلی خوب درکت میکنم.

منم تو این یسال خونه خودم بودم همش
میدونم برم باید حرف بشنوم
چرا پسرت با لالایی میخوابه چرا باید خونه ساکت باشه چراباید تاریک باشه چرا حتما باید توخواب شیر بخوره چرا گریه ما بیخواب شدیم ولش بابا

ببخشید واقعا ولی نمی‌دونم چرا خندم گرفت از حرف مامانت😂😂😂😂خب یعنی مامانت نمیدونه بچت جا ب جا شده اذیت شده اینطوری بهت گفته؟؟؟؟؟واقعا ببخشیدا بعضی وقتا مامانا ی حرفایی میزنن مستقیم میخوره تو قلب آدم مادر خودمم خیلی خیلی خیلی خیلی بهم خوبی کرده ها و همچنان می‌کنه ولی بعضی حرفاش مثل تیر میمونه

عزیزم اصلا نگران نباش
اول سعی کن خودت ارامش داشته باشی
بعدم خیلی طبیعیه که بچه جای جدید عصبانی و نا اروم باشه

من هم بعد از ۸ ماه رفتم خونه مامانم اینا . بچه جاش عوض شده بود گریه میکرد تو خواب . مامانم نفرین کرد بچم تب کرد. منم گفتم دیدارتون به قیامت اصلا من پدر مادر ندارم. انگار اصلا بچه ندیدن

جاش عوض شده بدخواب شده نمیتونه بخوابه عزیزم