۹ پاسخ

عزیزدلم هیچ مادری کامل نیست اما عشقی که به بچه هامون میدیم کامله💜

من افسردگی بعد زایمان مونده بهم میخوام برم روان پزشک دارو بخورم یه دوره شمام همینکارو بکن چون کار و فکرمون زیاده خسته میشیم پرخاشگری میکنیم بعد عذاب وجدان و سرزنش

داد شما ریشه در رفتار شوهرتون با شما داره
و ما این ناراحتی را سر بچه خالی می کنیم
همه همینطورن خودتا ناراحت نکن
هر وقت خواستی داد بزنی نگاش کن بگو چقدر کوچولوئه من هی،با خودم تکرار می کنم بعد نفس عمیق بکش

زندگی ما هم همینه.ی روز بدون دعوا نمگیذره...

همه همینیم عزیزم من بعد هر داد می‌شینم با بچه گربه میکنم میگم خاک تو سرم با این مادری کردنم آدمیزادیم دیگه چقدر مگه توان داریم قبلا شوهرم می‌گفت سختش می‌کنی
الان گاهی میبینه بچه داری چه سخته درک می‌کنه خیلی کم ولی
منم خیلی منتظر این روزا بودم ولی اصلا نمی‌دونستم سر و کله زدن با بچه کوچیک انقد سخته

من امروز داشتم میگفتم اگه دخترم نبودم خودمو میکشتم خسته شدم ازین زندگی

همینکه خودت میدونی خیلی از بقیه جلوتری
اینم نگو من ک چندساله منتظر بودم نباید عصبی بشم... ربطی نداره
هرچند همه چی دست خود آدمه ولی خب گاهی همه چی خسته کننده میشه. هرروز سعی کن فقط یه کوچولو تغییر کنی تا یهو می‌بینی خیلی عوض شدی. فقط اول با خودت آشتی کن. هی نگو مامان بدی‌ام اینطوری همش از بچه دور میشی. بگو بهرحال من مامانشم و اون رفتارمو جبران میکنم

مادر خوبی هستی و ب اشتباهاتت پی بردی عزیزم هیچ وقت خودتو سرزنش نکن فقط سعی کن رو خودت کار کنی اون لحظه ک میخای بترکی و فریاد بکشی یادت بیار ک دادی ک سری پیش زدی چقدر تاثیر منفی داشته هم برای خودت هم بچت نفس عمیث بکش میدونم سخته گاهی ادم خسته میشع ولی خب چاره ایی نیست ❤️

خودت رو سرزنش نکن

سوال های مرتبط

مامان بهاره مامان بهاره ۳ سالگی
سلام مامانای عزیز
دخترم 2سال و 6ماهشه از وقتی دوسال شد ی اخلاقای بدی گرفت که دیگه به زور تحملش کردم تا الان (لجبازی میکنه جیغ گریه و..)ولی الان چیزی که نگران کننده تر شده برام اینه که تو این مدت از من و باباش (مخصوصا باباش)خیلی دور شده سرش داد میزنه همش میگه بوسم نکن برو اونور و...ولی من ب شوهرم میگم صبر کن ان شاالله درست میشه خونه ما آپارتمانه و با مادرشوهرم واحدمون رو ب روی همه و دخترم هرشب گریه و جیغ می نه که من باید برم پیش مامانی بخوابم و ما ز زور میاریمش پیش خودمون که عادت نکنه یا عموش وقتی کاری بکنه همش سرش داد میزنه احساس میکنم حال روحی روانی دخترم داره خراب میشه من هیچ خانواده ای یا آشنایی اینجا ندارم که برم پیشش تا دخترم آرامش پیدا کنه یکم فقط گیر کردیم تو این خونه پس فردا قراره برم پیش مامانم از الان دخترم خوشحاله باباش میگه دلت تنگ نمیشه برام میگه نه
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم با برادرشوهرم قهرکردم بابت اذیت کردن دخترم ولی بازم چون غریبم اینجا ول کن نیست همش اذیت میکنه با کاراش شوهرمم اصلا از ترس مامانش حرفی نمیزنه
ممنون میشم راهنمایی کنید