چند مدتیه که اناهیتا وقتی داره شیر میخوره، یهو سرشو بالا میگیره و با چشمای قشنگش توو چشمام خیره میشه
نگاه مظلومش برام پر از عشق و معناست
پیش‌تر توو کتابایی که خونده بودم، به این بخش از رشد احساسی و شناختی بچه‌ها باارتباط چشمیشون بر خورده بودم ولی لمس این لحظه‌ها جورِ دیگه‌ای، شیرینی ِ بچه داری رو بهم فهمونده...
انگار با نگاه کردن بهم دنبال اطمینان و تأیید میگرده!
انگار داره خودش رو مطمئن می‌کنه که «مامانم اینجاست، من امنم» :))
و همه اینا یعنی ارتباط من و دخترکم یه ارتباط سالم و قویه :)
البته در کنار احساسات قشنگی که از اینکارش میگیرم و براتون نوشتم، باید اینم اضافه کنم که مغز بچه‌ها توو این سن داره سریع رشد می‌کنه، و چهره‌ی ما به عنوان مادرشون مهم‌ترین تصویر زندگی‌شونه :)
اونا با نگاه کردن، چهره‌مون رو به‌خاطر می‌سپارن و احساساتمون رو می‌خونن!
بعضی وقتا حتی میخوان ببینن مامانشون چه احساسی داره!
آرومه، لبخند می‌زنه، یا حواسش جای دیگه‌ست.
این بهش یاد می‌ده احساسات رو درک کنه.

در واقع، اون نگاه مظلوم و عمیق یه جور «من تو رو دارم، تو منو داری؟» هست :))

و منی که برای هر ثانیه‌ی با تو بودن هزاااار بار خدا رو شکر میکنم نورِ زندگیم❤️

تصویر
۶ پاسخ

جووون دلمممم 🥲😍

عزیزم چه نازه ماشاالله اون عروسک تدی رو عزیزم چقدر دادی من عاشقشم

اي جونم خدا حفظش كنه عزيزم بميرم واسه بچم بعضي وقتا كه نميخوابه خيلي سينمو ميك ميزنه كلافه ميشم وقتي نگاهم ميكنه مجبورم اخم كنم يا خودمو بزنم بخواب يا عصباني ميشم امروز ظهرم خيلي خسته بودم كلي كار ريخته بود سرم اخم كردم بهشو گفتم بخواب😭

دقیقا پسر منم زل میزنه تو چشام من قربون صدقش میرم🫠🫠🫠🫠🫠🫠🫠🫠

چ‌کتابی می‌خوندی عزیزم

چه قشنگ نوشتی💜🥲

سوال های مرتبط

مامان آناهیتا 💜 مامان آناهیتا 💜 ۱۴ ماهگی
اقا من امشب شکست سنگینی خوردم
دوره قطع شیر شب رو دیدم
کلی هم تحقیق کردم
خلاصه با کوله باری از نکته و تحقیق رفتم برای قطع اولین وعده شیر شب اناهیتا
تازه نه قطع کاملش
فقط خواستم تایمشو کمتر کنم
اقا چشمتون روز بد نبینه
همینکه سینه رو گرفتم و شروع کردم به پشتش زدن و تاپ تاپ کردن که اونطوری بخوابه
چنان جیغ و گریه ای راه انداخت که در زندگیم ازش ندیده بودم
چند دقیقه جیغ زد و اصلا اروم نشد همینکه سینه رو بهش دادم راحت گرفت خوابید

یعنی اونجای ما رو پاره میکنه این بچه تا از شیر شب بگیرمش🫠🫠

ولی اقا من امشب یچیزی کشف کردم برگام ریخته
اناهیتا چند شبه که توو خواب یهو انگار میپره مثل ما که خواب میبینیم از یه بلندی و ارتفاع میفتیم.
امشب فهمیدم این بخاطر اینه که تازه مستقل ایستادن رو یاد گرفته و توو طول روز خیلی پیش میاد که بایسته و بیفته
برای همین انقدر توو خواب این حالتی میشه

خدا خودش به ما مامانا یه صبر و توان بالایی بده از پس این نیم وجبیا بربیایم
من که صاف شدم حقیقتا
شنبه وقت دکتر گرفتم ولی میدونم که اخرشم هیچی نیست و خودم باید درستش کنم
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
ادامه تاپیک قبل (فرزند پروری )
و اون عشق بدون قید و شرط رو از مادر و پدرش نمیگیره اما کودکی که این رفتارها را پدر و مادر ندارن باهاش
و باهاش گفتگو میکنندو از روش های صحیح تری استفاده می‌کنند که اون کودک رفتار خوب رو یاد بگیره این کودک عشق بدون قید و شرط رو تجربه می‌کند
یعنی عشقی که بده بسطونی نداره این رو از مادر و پدرش یاد میگیره
ما انسان ها یکجا میتونیم عشق بدون قید و شرط رو بگیریم و اون در رابطه با پدر و مادره و اینجوری بچه خودش رو دوست خواهد داشت و عزت نفسش شکل میگیره
و در آینده با انسانی روبه رو می‌شویم که خودش برای خودش ارزشمنده و از خودش مراقبت میکنه و با خودش رفتار صحیحی داره و با دیگران هم همین رفتار رو داره و این با خودشیفتگی فرق داره
چطور رفتار خوب رو به کودک یاد بدیم؟
در رویکرد رفتار گرایی گفته میشه که تا کودک کار خوبی میکنه سریع بهش جایزه بدیم تا دیگر پیوسته اون رفتار رو انجام بده مثلا اگر مهد رفت بهش جایزه بدید که دوباره تکرار کنه و مهد بره
در رویکرد انسان گرایی میگه نه ما از جایزه استفاده نمی‌کنیم از گفتگو و توصیف و ترغیبش استفاده می‌کنیم
مثلا بهش میگیم که تو چقدر توانمند شدی میتونی تنهایی بری توی کلاس،دلتنگ میشی ولی دلتنگی رو میپذیری مامان ظهر میاد دنبالت
تازه داشتی با بچه ها بازی میکردی خیلی بهت خوش گذشت
یعنی روی برخورد رفتار تمرکز داریم
مامان مهراب مامان مهراب ۱ سالگی
یا این باور که تو مهد خالش باهاش بازی میکنه دیگه احتیاج نیست من باهاش بازی کنم این باور درست نیست
بازی اصلی ترین نوع ارتباط با کودکه اگر میخواید وارد دنیای کودک بشید باید بازی کردن باهاش رو یاد بگیرید.وگرنه نمی‌تونید فرد صمیمی فرزندتون بشید.
بریم سراغ اثر بخشی بازی
اگر یکی تو کودکیمون باهامون بازی کرده توی ذهنمون میمونه و میشه فرد نزدیک ما و باهاش راحت‌تر ارتباط برقرار میکنیم
توی بازی با بچه ها نباید بشیم معلم سختگیر باید بچه ها لذت ببرن از بازی
اگر در کودکی با بازی وارد دنیاشون نشیم میشیم یه فرد غریبه
توی بازی کردن و حرف زدن با بچه ها مغزشون داره رشد میکنه
وقتی مغزشون رشد میکنه هوششون افزایش می یابد
پس برای اینکه بچه هایی تربیت کنیم توی زمینه تحصیلی کاری ارتباط موفق باشن باید تو بچگی باهاشون بازی کنیم
به این فکر نکنیم تو نوجوونی باید بفرستمش کلاس کنکور برعکس در سال های اولیه کاری کنیم مغزشون رشد کنه
اولین گام اینه باهاشون بازی کنیم بازی که لذت ببرن در عین حال صمیمیت و ارتباط ساخته بشه
مامان اِلارا مامان اِلارا ۱۵ ماهگی
مامان رُزا 🩷 مامان رُزا 🩷 ۱ سالگی
همونجور که به خیلی از مامان ها قول داده بودم، دارم بازی هایی که با رزا میکنم رو براتون میذارم. امیدوارم به کارتون بیاد❤️
با چند تا دونه چسب رنگی و توپ میشه یه بازی هدفمند و جذاب انجام داد.
این بازی فواید زیادی داره که براتون میذارم.
� تحریک رشد شناختی: تشخیص شباهت‌ها و تفاوت‌ها (رنگ، شکل، مکان) باعث رشد توانایی تفکر منطقی، حل مسئله و تصمیم‌گیری میشه.

✋ تقویت مهارت‌های حرکتی ظریف: گرفتن توپ، بردن‌ش به سمت مربع و قرار دادنش داخل مربع، باعث تقویت عضلات ظریف انگشت‌ها و دست کودک میشه که برای مهارت‌های نوشتاری آینده بسیار مهم هست.

👀✋ هماهنگی چشم و دست: کودک یاد می‌گیره چیزی که می‌بینه رو با حرکات دست هماهنگ کنه، که این یکی از پایه‌های مهم رشد حرکتی و بینایی هست.

🎯 تمرکز و دقت: این بازی نیاز به دقت داره تا توپ در مربع درست قرار بگیره، همین کار باعث افزایش توانایی تمرکز کودک میشه.

😁 افزایش اعتماد به نفس و حس موفقیت: وقتی کودک توپ رو درست در مربع مناسب قرار میده، احساس موفقیت و رضایت میکنه. با دست زدن تشویقش می‌کنیم که تشویق ما هم این حس را تقویت می‌کند.

🗣 فرصت برای تقویت زبان: می‌تونید همزمان با بازی، رنگ‌ها رو نام ببرید و جملات ساده بگید:
• «آفرین! توپ زرد رو توی مربع زرد گذاشتی!»
• «این آبیه، پیداش کن!»
مامان دردونه مامان دردونه ۱۶ ماهگی
نکته جالب درباره بارداری
دیروز یه پادکست گوش میدادم.
میگفت تو دوران بارداری بدن مادر و فرزند با هم ارتباط پیوستا ای داره. طوری که حالات جسمی و روحی مادر روی فریند اثر میذاره (تا اینجا رو همه میدونستیم)
ولی ایک ارتباط اینطوری نیست که مثلا اگه مادر غمگین بود جنین هم غمگین بشه یا اگه مادر عصبانی بود جنین هم عصبانی بشه‌. یا اگه مادر یه درد جسمی داشت همون درد رو بچه حس کنه. این ارتباط به این صورته که در اون لحظه جنین در حال تشکیل یا تکامل هر عصوی باشه این عضو دچار نوعی اختلال میشه‌. حالا تو هر مرحله ای که هست همون مرحله مختل میشه‌
برای خودم بنظرم درست بود. چون رشد پسرم از همون اوایل جلوتر از هفته اش بود. حتی تاریخ زایمان دو هفته جلوتر افتاده بود ولی از ماه هفت به بعد من به شدت استرس داشتم و اغلب در حال گریه بودم. از اون ماه به بعد وزن گیریش دچار اختلال شد و برای سونو که رفتیم رشد دستگاه گوارشش از سنش دو یا سه هفته عقب افتاد‌. و طوری که اوایل و اواسط بارداری داشت پیش میرفت پیش بینی میشد حدو ۳ونیم حتی ۴ کیلو با دنیا بیاد ولی با وزن ۳و ۹۰ کرم به دنیا اومد.
نمیگم که خودتو سرزنش کنین. خودمم سعی میکنم شرایط خودمو درک کنم و خودمو سرزنش نکنم. مهم اینه که بچه ام الان یک سالشه و صحیح و سالمه‌. ولی اگه باردارین یا بارداری رو اطرافتون دارین به هر نحوی شده کمکش کنین آرامش دوران بارداریش رو داشته باشه.