۳ پاسخ

انشاءالله ک خوب میشه

مشکلش چیه؟؟

خدای مهربون ،
واسه تو کاری نداره که حتی تقدیر رو عوض کنی ، به حق همه عزیزان درگاه ت ، تقدیر عماد رو زیبا بنویس ،
الهی که آزمایش این بچه منفی باشه ، خوب بشه ، بزرگ بشه، مردی بشه واسه خودش ، و دل مادرش شاد بشه
به حق این. روزها که نزدیک به تولد امام رضا ست
آمین 💚☘️
امن یجیب مضطر اذا دعا و یکشف السوء

سوال های مرتبط

مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۱۴ ماهگی
هر گوشه کناری که نگام میفته لباس و اسباب‌بازی و ظرف و داروعه
مستأصل به همشون نگاه میکنم و قول در اولین فرصت مرتبتون میکنم تو ذهنم تکرار و تکرار و تکرار میشه

هنوز فرش آشپزخونه رو که بخاطر پارگی شلنگِ پکیج غرق در آب شده بود رو پهن نکردم و اینکه نمیتونی مثل قبل بیای تو آشپزخونه عصبیت می‌کنه و بهانه های جدیدی برای جیغ و گریه پیدا کردی ....

کلیپ‌های کودکانه ، کارتون ، بازی با وسایل جدید
هیچکدوم کارساز نبود و گریه هات بند نیومد و مجبور شدم یه دستی برات سوپ بذارم ؛

سرتو گذاشتی رو شونم و هر ۵ دقیقه بلند میشی و یه بوس نثار صورتم میکنی و دوباره میخوابی رو شونم تا به هیچ عنوان دوباره رو زمین نذارمت

یه لبخند گشاد بهت هدیه میدم و مطمئنت میکنم که تو بغلم نگهت میدارم

اما از تو چه پنهون دخترکم که مامانت روش خنده‌س و توش گریه ....

گریه برای کارهای روهم تلنبار شده
گریه برای ظرفای شسته نشده
گریه برای غذای درست نکرده
گریه برای بی قراریات
برای تن نحیف و ضعیفت که پر شده از دونه‌های قرمز

گریه برای جسم خودش که این روزا به زور داره ادامه میده و ادامه میده و ادامه میده ...

باید این وسطا از لیوان‌های متعدد قهوه مچکر باشم
الحق که اگر نبودن اوضاع وخیم تر میشد .
مامان نیلا‌ 🍓🍬 مامان نیلا‌ 🍓🍬 ۱۴ ماهگی
هنوز ۱۰ روز نشده که از ویروس لعنتیِ روزوئلا میگذره که دوباره با بدن داغ و گرمت مواجه میشم ؛
از تب بدون علائمت به خودم مژده دندون جدیدت رو میدم !
اما با گذشت ۳ روز و شدید شدن تب ، زنگ خطرا تو ذهنم روشن میشن
با تب ۳۹ درجه میرسونمت دکتر
همه‌ی وجودم چشم شده و به دهن دکتر نگاه می‌کنه
دکتر که حالا دیگه مطمعنم فهمیده استرس اگه دست و پا داشت حتما شبیه من میشد جمله‌شو با نگران نباش دخترم ویروسه چیزی نیست شروع می‌کنه ، و داروهارو تجویز می‌کنه .
سرتو گذاشتی رو شونم و صدای مامان گفتنت تو گوشمه ...
تمام جونم برات درد میگیره و اشکامو از بابات پنهون میکنم و این جمله تا خونه تو ذهنم تکرار میشه
بچم تازه خوب شده بود
بچم تازه خوب شده بود
بچم تازه خوب شده بود

بزرگترین باگِ من تو شغل مادری اینکه زندگی برام تو همون نقطه ای که بچه هام مریض میشن تموم میشه :))
شب چهارمِ مریضی رو با هر سختی‌ای که بود پشت سر گذاشتیم

بوی عطر کره ای که تو غذات ریختم پیچیده تو خونه ، احساس میکنم خوشمزه ترین بلدرچین زندگیمو برات پختم
نگات میکنم که با همون دست و پای کوچیکت کنار باکس اسباب بازیات نشستی و با اون چشمای بی حال و رنگِ پریده داری باهاشون بازی میکنی
من دارم ازت یاد میگیرم نیلا
دارم یاد میگیرم که زندگی با همه‌ی سختیاش ادامه داره حتا تو اوج مریضی و خستگی

یادته بهت گفتم تو یه ورژنِ دیگه از خودمو بهم نشون دادی ؟
راس گفتم مامان
با تو من عاشق تر و صبور تر و قوی تر شدم

تو خوب باش فقط
نیلایِ روزگارم♥️
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
ادامه تاپیک قبل (فرزند پروری )
و اون عشق بدون قید و شرط رو از مادر و پدرش نمیگیره اما کودکی که این رفتارها را پدر و مادر ندارن باهاش
و باهاش گفتگو میکنندو از روش های صحیح تری استفاده می‌کنند که اون کودک رفتار خوب رو یاد بگیره این کودک عشق بدون قید و شرط رو تجربه می‌کند
یعنی عشقی که بده بسطونی نداره این رو از مادر و پدرش یاد میگیره
ما انسان ها یکجا میتونیم عشق بدون قید و شرط رو بگیریم و اون در رابطه با پدر و مادره و اینجوری بچه خودش رو دوست خواهد داشت و عزت نفسش شکل میگیره
و در آینده با انسانی روبه رو می‌شویم که خودش برای خودش ارزشمنده و از خودش مراقبت میکنه و با خودش رفتار صحیحی داره و با دیگران هم همین رفتار رو داره و این با خودشیفتگی فرق داره
چطور رفتار خوب رو به کودک یاد بدیم؟
در رویکرد رفتار گرایی گفته میشه که تا کودک کار خوبی میکنه سریع بهش جایزه بدیم تا دیگر پیوسته اون رفتار رو انجام بده مثلا اگر مهد رفت بهش جایزه بدید که دوباره تکرار کنه و مهد بره
در رویکرد انسان گرایی میگه نه ما از جایزه استفاده نمی‌کنیم از گفتگو و توصیف و ترغیبش استفاده می‌کنیم
مثلا بهش میگیم که تو چقدر توانمند شدی میتونی تنهایی بری توی کلاس،دلتنگ میشی ولی دلتنگی رو میپذیری مامان ظهر میاد دنبالت
تازه داشتی با بچه ها بازی میکردی خیلی بهت خوش گذشت
یعنی روی برخورد رفتار تمرکز داریم
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
حالا که فهمیدیم بازی مهمه چطور با بچه ها بازی کنیم ؟و چه اسباب بازی هایی برای بچه هامون بخریم؟
ما دو نوع اسباب بازی داریم
یکی که از بیرون می‌خریم یکی هم اسبابه بازی هستش مثل قابلمه ملاقه دکمه و..که برای بچه ها جذاب‌تره
چه اسباب بازی برای بچه ها انتخاب کنیم؟
اول از بازی آسون شروع میکنیم بعد میریم سراغ بازی سخت‌تر
اسباب بازی که میخوایم انتخاب کنیم براساس سطح توانمندی بچمون انتخاب کنیم
اگر برای شروع بازی مشکل داریم چیکار کنیم؟
مثلا دست و دلمون به بازی نمیره یا کودک همکاری نمیکنه
مشکلات درباره شروع بازی هم به کودک مربوط میشه هم به والد
یه سری بچه ها زود یه بازی رو رها میکنن باید مشکل رو بررسی کنیم از دعوا کردن افسردگی اضطراب ذهنش رو جمع نمیکنه
در یاد گرفتن ضعیفه علتش خیلی مهمه
خیلی مهمه کودک متناسب با سنش با شما بازی کنه و این در مورد بچه هایی هست که یه بازی رو شروع میکنن و هی میرن سراغ انواع بازی های دیگه و اصلا تو هیچ بازی نمیمونن باید به مشاور مراجعه کرد که علت رو بررسی کنه
و یکی ازین مشکلات مربوط به والد
که تو بچگیش اصلا باهاش بازی نشده و ما باید با خودمون تمرین کنیم
ما یک کودکیم و وارد دنیای کودکانه بشیم
و سعی کنید طوری بازی کنید که خودتون هم لذت ببرید
مامان آیهان مامان آیهان ۱۶ ماهگی
برای تو می‌نویسم پسرم به وقت ۹/۲/۱۴۰۴ عشق دلم چقدر تولد تو به معنای واقعی کلمه زیباست تولد تو دقیقا با شروع فصل زیبای بهار است بهار فروردین دوم فروردین نفس من آیهان من یادم نمیره روز تولدت وقتی اومدی تو بغلم چقدر کوچولو بودی عشق مامانی .آیهان میدونی چقدر مامان دوستت داره پسرم اولین سال تولدت هست یکسالگی تو با شروع سال نو خیلی خوبه آغاز اولین سال تولد تو همون تولد من هم هست تولد من برای بهترین بودن برای تو برای مامان خوب بودن برای تو همون مامانی که همیشه میگفتم میشم همونی که دوست داشتم برات باشم آیهان خیلی دوستت دارم ازت ممنونم که به دنیا اومدی ازت ممنونم که پسرم شدی چقدر خوشبختم با وجود تو قند عسل من گل بهارم پنبه نرم لطیف من نبات من شکلات من عشق من😅💚برای دلم دلی نوشتم ....بماند به یادگار🍃🌸🌳🌳🌈☁️☁️🌠🌞🌞🌞💫☁️🦄🐑🦢🦜🦜🐞🐝🍒🍓🍉🍑🍊🥭🍌🌽🍦🍦🍥🍰🍭🍭🧁🎂🎂🎂💒🎂🎂🎂🎈🎈🎈🎊🎉🕯️🕯️🪆🧸🧼🧼💎👑📘🕟🧿🧿🧿✅
مامان مهراب مامان مهراب ۱۷ ماهگی
سلام خوبید؟چند نفر گفتن بازی هایی که با مهراب میکنم رو بگم.
اول اینکه به بازی ها به چشم و فکر آدم بزرگ نگاه نکنید با دید بچه ها ببینیدش. من و داداشام چون فاصله سنیمون نزدیک به همه ازینجور بازی ها میکردیم برا همین منم دارم با مهراب انجام میدم و اصلا به بازی ها به چشم آموزش نگاه نکردم به چشم این دیدم به خودم و مهراب خوش بگذره.از زیر یکسال تا الان روی پام میزاشتم و پیتیکو پیتیکو میکردم یا هواپیما میشدم و میچرخوندمش یا رو پام میزاشتم و میگفتم ما الان سوار ماشین شدیم کمربندا بسته آماده بریم بعد به چپ و راست میشدیم یا رو پام میزاشتم دستش رو میگرفتم میگفتم کلاغ پر بازی کنیم میاواردم بالا بیاد تو بغلم میگفتم کلاغ پر اومد تو بغلم دوباره گنجشک پر همینطوری دنبال بازی کنیم میگم مهراب کو مهراب رو نمیبینم من میدوهم اونم دوست داره میدوهه یا میگم من فرار کنم مهراب من رد نگیره دوباره من قائم میشم مهراب من رو پیدا میکنه گل یا پوچ بازی می‌کنیم با اسباب‌بازی هاش بازی می‌کنم باهاش یا با اسباب‌بازی هاش یه بازی که سرو صدا داشته باشه مثلا تو ظرف های آشپزخونه که داره توپ میندازم و بالا و پایین میکنم چون انواع صداهایی دوست داره یا ظرف های ژله و بقیه ظرف ها رو روی هم میزارم که همینجوری بره بالا از قبل یکسالگی من انجام می‌دادم مهراب خراب می‌کرد الان خود مهراب انجام میده یا با بطری میزنم رو ظرف ها برعکس بشه یا بپره ظرف ها اونطرف یا صداهای مختلف از انواع ظرف ها در میارم یا روی میز یا رو زمین قل میدم براش بازی حلقه انجام میدیم یا شعر هایی که از تو گوشی پخش میشه رو من با صدای حیوونا براش اجرا میکنم کلی و با آب و لگن آب که توش وسیله بندازم براش یا آب رنگی