۱ پاسخ

دقیقا منم همینم دائم در حال درست کردن دندونامم خسته شدم یکیو درست میکنم یکی دیگه خراب میشه نمیدونم چ مرگشونه البته دندونه ی من خیلی نزدیک ب هم هستن و از بغل همه خراب میشن

سوال های مرتبط

مامان گرشا مامان گرشا ۴ سالگی
سلام‌مامانا
میدونم خیلی دارم با پشت های نا امید کننده ام حالتون و خراب میکنم
ولی خیلی حالم بده الان فقط دارم به صورت گرشا نگاه میکنم بعد فکر میکنم چرا خدا نمیزاره منو این بچه هم مثل همه بچه ها و مادرا کنار هم از زندگیمون لذت ببریم . گرشا قبلا بهش اب قلم گوسفند میساخت الان نمیسازه دوباره میدم اسهال خلطی میشه .
اللن چهار شبه درست نخوابیدیم نیم ساعت از خوتبش میگذره همش گریه و زاری .
دیشب قبل خواب با دلدرد اسهال شد و تا بخوابه همش میگف دلم درد میکنه از زیاد شدن ادرارشم نگم الان چند شبه تا صبح پوشکش پر میشه پس میده
وزن و قدم نمیکشه الان مدتیه واقعا بهم ریخته و من میترسم از نون باشه تو تست پوستیش نون مثبت بود فکر کنم ۶ بود عددش یه برهه ندادم مجبور شدم نون سحر بدم که سیب زمینی داره و نمیسازه بهش سه ماه دادم ولی حالا مجبورم سنگک بدم به خدا مجبورم بچه ام چیزی نمیخوره . شوهرم میگه باید بدی بخوره چون اون برهه رو دید که چقدر اذیت شد بچه . خودمم دیگه میترسم قطع کنم . الان هر جا میخونم نوشته اگه ادرار زیاد باشه به کلیه هاش اسیب میرسه زبونم لال . امروز رفتم ازمایش ادرار دادم براش تا یه شنبه ببر روحانی ببینم چی میشه به خدا دیگه نمیکشم
گرشا تا صبح شاید ۳ الی ۴ بار جی میکنه طول روزم ۶ بار ولی وقتی الرژن میخوره ادرارش حجیمه .
کاش بخوابم دیگه پا نشم خسته شدم از نگاهاش التماس گونه اش برای خوراکی ها یه چیز ساده نمیتونه بخوره اخه مگه میشه یه بچه ۵ ساله با ۴ تا مواد زندگی کنه .
خسته شدم از صبح تا شب استرس کشیدن .
خسته شدم از تو نت چرخیدن.
خسته شدم از دکتر رفتن
خسته شدم . کاش بمیرم راحت شم .
مامان گل پسر مامان گل پسر ۴ سالگی
من دیگه رد دادم
دیشب اینقدر گریه کردم اینقدر گریه کردم که حد نداره
نمیدونم به کدامین گناه پسرم اینقدر اذیتم میکنه
میگن برای بچه وقت بذار والا من روزی یک تا چهارساعت براش وقت میذارم روز به روز بدتر میشه
جونمو به لب رسونده
کاش خودکشی گناه نبود خودمو از دستش خلاص میکردم
انگار روانی بچه
میگه تشنمه آب بده آب بش میدم نمیخوره جلو روم خالیش میکنه تو سینک
میگه سیب میخوام براش درست میکنم تو بشقاب میذارم نمیخوره نگام میکنه میریزه تو سطل بعد میگه ببین خوردم .گوشی دستم میگیرم میگه ببین گوشی بذار کنار تا برم وگرنه اذیتت میکنم واقعا هم اذیت میکنه
رد دادم رد دیگه از دستش عصبی شدم واقعا این بچه بیماره مشکل داره
یا من مشکل دارم باید برم بستری بشم
خونه به این بزرگی میاد رو کمر من ماشین بازی اگر تی وی نگاه کنم میپره روم میگه نگاه نکن
براش هر شب کتاب داستان میخونم هر روز باش بازی میکنم قایم موشک سایه بازی بازی فکری نقاشی بدو بدو رقصیدن دوچرخه سواری گاهی پارک بی نتیجه اس بگید چه خاکی از دستش تو سر بریزم دیگه خیلی پرخاشگر شدم از دستش عصبی شدم