سوال های مرتبط

مامان فندق مامان فندق ۷ ماهگی
سوال:تجربه زایمان طبیعی من :
۱۸ ام ۴۰ هفتم تکمیل میشد و دکترم گفت تا ۱۸ ام دردت نگرفت بیمارستان بستری میشی ۱۶ ام شبش پیاده روی طولانی کردم تند تند راه رفتم اومدم خونه رابطه و بعدش دوش آب گرم بعدش احساس کردم شکمم بیش از حد داره سفت میشه کمرم هم درد میگیره هر دفعه باهاش زیر شکمم هم احساس فشار داشتم گفتم احتمالا یبوست شدم یا مشکل روده هامه تا صبح همینجوری بود و من بیدار رو مبل درازکش بودم گفتم شدید شد برم بیمارستان خلاصه صبح ساعت ۹ رفتم بیمارستان معاینه کرد گفت یک سانتی و ان اس تی که گرفت هر پنج دقیقه درد زایمان دیده شد بعد یکساعت دوباره معاینه کرد شده بودم سه سانت بستری شدم دیگه دکتر فرصت داد تا شب خودم پیشرفت کنم نه با آمپول فشار منم درد خاصی نداشتم تا شب ساعت نه و نیم همون سه سانت بودم تا اینکه دکترم گفت آمپول فشار بزنید آمپول فشار زدن و کیسه آبم پاره کردن دردام داشت زیاد میشد و برام غیر قابل تحمل دیگه گفتم اپیدورال بزنن اپیدورال که زدن دردم گم شد و گیج شدم و دستگاه اکسیژن بهم وصل کردن و من تا ۶ و نیم صبح همینجوری گیج بودم و در حال خواب و بیدار شدن بودم و تا اینکه فول شدم و دکترم اومد و زایمان کردم اصلا دردی نفهمیدم موقع اومدن بچه چون بی حس بودم فقط اینکه شکمم فشار میدادن خیلی بد بود درد داشت و بخیه زدن رو هم اصلا نفهمیدم
ان شاءالله زایمان خوب قسمت همتون🤲
مامان عرشیان مامان عرشیان ۲ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی من .پارت یک
ساعت 3شب با درد عجیب زیر دل و کمر و احساس مدفوع از خواب پریدم و به سرعت رفتم دستشویی.هر پنج دقیقه یکبار میرفتم دستشویی.مدفوع داشتم واقعا.زیر دل و کمرم هر بیست دقیقه می‌گرفت بعد خوب میشد .چون قابل تحمل بود . تحمل کردم .تا انقباض ها و درد ها رسید به پنج دقیقه.هفت دقیقه.ساعت شش صبح بود . دیگه مطمئن شده بودم درد زایمانه.نمیخاستم زودتر برم بیمارستان چون با معاینه های زیادی اذیتم میکنن.همسرمو از خواب بیدار کردم گفتم کمکم کن برم دوش آب گرم بگیرم درد دارم . بعدش دردم خیلی بیشتر شد . ساعت هفت صبح راه افتادیم سمت بیمارستان.تا رفتم معاینه شدم و ما ما گفت 4/5سانتی.تعجب کردم آخه دردم جوری نبود همه میگفتن.تا لباس پوشیدم رفتم تو اتاق بستری شدم . معاینه کردم گفتن 5/5سانت.خلاصه که سریع درخواست اپیدورال کردم.چون میترسیدم از درد بیشتر و لحظه زایمان..اومدن و دو تا آمپول به کمرم زدن.زیاد درد نداشت.در حد یه آمپول معمولی.بعد پنج دقیقه کلا بی حس شدن کمرم و پاهام . هیچ خبری از درد نبود .هیچچچ .کلی معاینه کردن ولی درد نداشت😂تا ساعت ده دقیقه به دوازده دکترم اومد گفت 7سانتی.با انگشت و حالت سجده شدم ده سانت.سر بچه کاملآ تو لگن بود.ولی همچنان دردی حس نمی‌کردم .از اینجا به بعد فشار لگن و حس مدفوع داشتم.و اینکه میگفتن زور بزن اذیتم میکرد.کلی گریه کردم و از خدا خواستم لحظه زایمان رو آسون کنه و به همه خانواده گفته بودم برام سوره مریم و انشقاق بخونن
مامان ماهان مامان ماهان ۴ ماهگی
تجربه زایمان طبیعی بیمارستان تامین اجتماعی

ت نه و نیم شب رفتم بیمارستان الکی گفتم بچه ام تکون نمیخوره از وقتم گذشته بستری ام کنید معاینه کرد یک و نیم بودم بعد وقتی خواست ضربان قلبشو گوش کنه برای پرستاره حسابی تکون خورد پرستاره گفت این کجاش تکون نمیخوره گفتم از دیروز تکون نخورده بود بعد الکی گفتم سردرد شدید دارم و اگه برای بچه ام اتفاقی بیفته تقصیر شماس چون اونایی که فشارشون میره بالا سردرد میشن و این برای بچه بده و نباید فشار بره بالا خلاصه فشارمو گرفت 11 بود و این برای منی که همیشه فشارم هفته خیلی بالا بود دیگه هر جور شد بستری شدم ساعت یازده و نیم رفتم زایشگاه تا کارای بستری ام انجام شد ساعت شد 12 گفتم آمپول فشار نمی‌زنین گفتن از ساعت 12 به بعد نمی‌زنیم یکم درد داشتم تا ساعت 3شده بودم 3سانت درد هام کم بود و هی وسط درد هام میخوابیدم ساعت 6 صبح هم شدم پنج سانت دیگه دکترساعت یک ربع به هفت اومد آمپول فشار زد و درد هام شدید شد ساعت 8 کیسه آبم پاره شد دردهام خیلی شدید تر شد گفتم برام بی دردی بزنید ساعت 9 بی دردی اسپاینال زدن دردهام تموم شد فقط حس فشار داشتم ساعت یازده و نیم صبح هم زایمان کردم

دکترم خانم زندی بود بسیار خانوم خوش اخلاقی بودند پرسنل و بیمارستان عالی
مامان کیان😍 مامان کیان😍 ۱ ماهگی
سلام دوستان اینم تجربه زایمانم
پارت اول :شنبه 36هفته وشش روز رفتم مطب دکتر واس معاینه لگن گفت ۲/۵سانت بازی بعد. یهویی معاینه تحریکی کرد که تا سه روز ترشح موکسی و ژله ای قهوه ای داشتم بعد تبدیل به ترشح کرمی شد که کمی آبکی هم بود روز آخر یعنی جمعه تبدیل شد به ترشح صورتی و قرمز آبکی ژله ای رفتم زایشگاه گفت کیسه ابت نشتی داره باید بستری بشی منم بستری شدم ساعت ده بعد نصف یک قرص فشار زیر زبونم گذاشتند با یک سرم همونجا هم معاینه کردند هنوز ۲/۵سانت بودم البته بدون درد ساعتای یک انقباضاتم شروع کن کم کم اوایل هر یه بیست دقیقه یه بار می‌گرفت ول میکرد بعد ساعتای سه دیگه خیلی زود زود می‌گرفت منم فقط جیغ میزدم از درد تو اوج دردم ۴تا۵سانت بودم گفتم آمپول بی حسی گفتند تا ۶سانت می‌زنیم که روند زایمان طولانی نشه اگه از الان بزنیم دیگه ساعتای ۴شدم۷ثانت گفتند یکم راه برو می‌آییم می‌زنیم ولی ساعت پنج قشنگ فول شده بودم ده ثانت دیگه نزدند طی دردام خواهرم اومد داخل و موقع درد بغلش میکردم خیلی حس خوبی بود