۸ پاسخ

عزیزم بهترین سن برای مهدکودک ۳ سالگیه میتونی بفرستیش مهد . به نظرم براش پرستار نگیر دیگه و این خانمی که اینطوری میکنه اصلا صلاحیت نداره پرستار بچه باشه وقتی انقدر پررو و بی احساسه

عزیزم خالمم عوض کرد پرستار بچشو خیلی راضیه میگه اشتباه کردم اینهمه مدت به ساز قبلی رقصیدم

من حالم از هر چه پرستار بچه بد میشه خودم از همچین ک ث ف ا تی ضربه خوردم
عزیزم بهتره دنبال یه پرستار باشی این دیگه خیلی پرو شده بابت کارشون دارن پول میگیرن این پرو بازیشون برا چیه نمیخوای مثل ادم بگو من دیگه نمیتونم ادامه بدم دنبال یکی دیگه باش نه هر روز یه بهونه درست کنه

اون میدونه شما بخاطر بچتون کوتاه میاین دوباره برش میگردون دنبالشین این ادها رو درمیاره از همینوامروز بهش بگین نیاین یکی دنبال پرستار جدیدم مگه مفتی میاد منتن بزاره ولش کن

عزیزم نزدیک محل کارت بزارش مهد با بچها هم هست خوبه

یه سوال میپرسم
واقعا ارززششو داره که خودت کنار بچت نباشی و علی رقم هزینه پرستار چنین لحظات سختی رو تجربه کنی؟

خواهر منم پرستار داره ولی انقدر پررو نیست که هرچندماه دعوا ره بندازه و بازم بیاد،پرستار قبلیش خوب نبود بهش تذکر داد بازم رعایت نمیکرد عذرشو خواست حدود دو ماه بی پرستار بود که بچه رو میبرد خونه مامانم و گاهی خونه خواهرشوهرش،بعد دوماه یکی دیگه پیدا شد،اگر بی دلیل دعوا راه میندازه و دنبال بهانه س بگو نیاد

ای وای الهی . بچت آسیب میبینه دیگه. من‌متاسفانه تخصصی ندارم ببخشید

سوال های مرتبط

مامان سامیار مامان سامیار ۳ سالگی
من یه مشکل خیلی بزرگ با پسرم دارم به نظرتون چیکار کنم،پسر من کلا لجباز و شیطون هست اما تو خونه قابل کنترله و اینطور نیس که بگم کار خطرناک میکنه،اما وقتی میریم خونه مادرشوهرم بچه های خواهر شوهرم هم هستن یکیشون ۷ سالشه اون دوتا دیگه کوچیکترن و آروم تر هر چی میگم با کوچیکا بازی کن اصلا سمت اونا نمیره فقط دنبال بزرگه میره بزرگه هم اذیتش میکنه گاهی،پسر منم بلد نیس بازی کنه درست فقط بدو بدو میکنه بلند میخنده،پسر خواهر شوهرمم وقتی دلش بخواد به بچه من میگه بیا بازی وقتی که پسر من سمتش بره داد میزنه که سامیار نیاد پیش من،خب من هزار بار بع پسزم گفتم نرو پیشش ولی بازم میره و شلوغ بازی میکنه هر چند پسر خواهر شوهرمم شلوغه اما پسر من نفهم تره مثلا اصلا سرسفره نمیشینه تو مهمونی هی میچرخه دور سفره میره سمت بجه ها واقعا معذبم دیگه نمیدونم چیکارش کنم،خانه کودک میبرم تو کوچه میبرم با بچه ها بازی کنه اما بازم وقتی پسر خواهر شوهرمو میبینه هیجان زده میشه اصلا دوس ندارم سمت اون بره چون اونم داد میزنه همه چیو تقصیر این میندازه