۹ ماه استراحت مطلق بودم حتی لگن می گرفتن واسم الان نزدیک
۳۵ روز زایمان کردم عروسی دختر داییم هست خیلی دلم میخواد برم ولی با بچه کوچیک میترسم ببرم مزیص بشه کسی بوسش کنه سرما بخوره خیلی ناراحتم ک نمی تونم برم

ببین با خودت کالسکه یا کریر ببر بعد جایی بشین که گوشه باشه بچه رو بذار دورترین جا که کسی خودش نتونه بره پیشش
ازت هم خواستن بچه رو بدی بغلشون بگو شرمنده بی قراری کرد تازه خوابیده تا بغلش نکنن یا رو راست بگو میترسم مریض بشه

من ۲۰ روزه بود رفتم برو ولی بغل کسی نده

شوهرت چه بدجنس بازی درمیاره اتفاقا ما یه جایی دعوت بودیم گفت نریم اولش بعدش گفت نه بریم منم گفتم من نمیام شما برید شوهرم گفت والله تا تو نیای ماهم نمیریم دخترم یه ماهش بود خلاصه رفتیم ولی اصلا نذاشتم کسی نزدیکش بشه...و هفته ای یه بارم پیش شوهرم میذارم خودم میرم بیرون دوسه ساعتی میگردم وحال وهوایی عوض میکنم شیر خودمو میدم فقط شبا یه بار شیرخشک میدم دخترم اونم بخاطر این که گفتم بعضی وقتا شیرخشک بخوره که اونجوری تنهاش میذارم

اینقدر بچه رو حساس بار نیار ببرش یه ماه شده دیگ

منم یک ماه بود زایمان کرد مجلس داشتیم خیلی دلم میخاست برم ازینورم نمیخاستم بچم مریض شه و ببرمش تو شلوغی شوهرم گفت تو برو من نگهش میدارم بچرو بردم خونه خواهرشوهرم خودم رفتم مجلس شوهرمم رفت پیشش توهم همین کار بگن ببین کی میمونه پیشش حتی شده یک ساعت دوساعتم بری ..اگ شیر خودت میدی بدوش بزار خونه اگ شیرخشکه ک هیچ دیگ راحتی.ولی بچه تو نبر تو شلوغی بنظرم

منم همین بودن ولی رفتم شهرستان

برو ولی بچه تو پیش کسی تو خونه بذار...من عروسی رفتم بچه مو پیش ابجیم گذاشتم

برو نذار کسی بیاد نزدیکش
چون بچه داری که زندانی نیستی

کاش یه راهی پیدا کنی بری، دلت پوسید از این همه خونه موندن🫠🥲

ن باباا برو بچه حساس نکن

نزار کسی بیاد نزدیکش