۵ پاسخ

گفت که موقعی که کوردستان بوده تو یه مهمونی پارتی با این دختره رابطه میگیره و دختره زن میکنه و مجبورش میکنن باهاش ازدواج کنه و هیچ کس م خبرنداشته و نداره و چندسال زندگی کردن دوتا دختر دارشد دیگه نتونست تحمل کنه به زنه گفت نمیخامت من خودم عاشق م سر گوهی که خوردم مجبور شدم به این ازدواج حالا دیگه هیچ جوری نمیخام دیگه ادامه بدم جدا شیم زنه قبول نکرد گفت طلاق نده اسمت باشه برو زن بگیر اینم هر چی داشته به زنه داده و اومده شهرمون که ینی دیگه توافق رسیدن تموم کنن با من خر از همه جا بی خبر ازدواج میکنه و همه چی م خوب تا پارسال زنه برگشته به تهدیدش که دخترا ت بزرگ شدن برگرد و ما زندگی میخایم و..... اینم یک سال یه بهونه شراکت یه کاری رفته اونجا یه تخم دیگه انداخته برگشته دوباره.... حالا زنه تهدید کرده مجبور شد راستشو بگه به من 😭😭

شما شناسنامه رو برا عقد چک نکردین

من میخام رهاش کنم برم 😭😭فقط میدونم نابودم از همه جا هم بلاکش کردم

پشمام🤐

چی گفت شوهرت زنگ زد

سوال های مرتبط

مامان زینب مامان زینب هفته دوازدهم بارداری