من مامانم بچه ک بودم سکته مغزی کرده و ی پاش و ی دستش میلنگه و برادرمم معلول ذهنیه امروز رفته بودیم پارک دختر ی سالمو برده بودیم پارک ک مامانم و بابام چون دیدند برادرمم دوس داره سوار تاب و سرسره بشه جلوی همه سوارش کردند من توی اون لحظه خیلی حالم خراب بود اصلااا قابل تصور نیست اون حالم اصلا دوس نداشتم کسی منو ببینه یک لحظه نفرتم اومد حتی از مامانم ، شوهرمم خیلی تو اخم و قیافه بود همون لحظه نمیدونم چرا مشکل جسم دخترم توی ذهنم هی بولد میشد و فک میکردم بدبخت ترین عالمم و همه ی ادمای مریض دورمند اومدیم خونه و من به مامان و بالم اعتراض کردم ک چ کاری بود دادشمو سوار کردید اون دیگه بزرگ شده مال کوچولوهاس‌اونجا و ما ی بار توی پارک دو تا مثل داداشمو دیدیم سریع بچمو برداشتیم و دور شدیم چون ترسیدیم اسیبی بهش بزنند ناخواسته و اینو برای مامان بابام تعریف کردم باحالت قهر نمیدونم چرا از وقتی اومدن پیشم فقط دوس دارم برگردندی

۱۵ پاسخ

شوهرتم مگه اول شرایط تورو ندیده؟؟غلط کرده بخواد تو قیافه باشه برادر تو یه فرشته از طرف خداست خیلیا معلول نیستن که ای کاش معلول بودن ولی بیشرف نبودن خیلیا هزاران مشکل دارن ک اگ معلول بودن خیییییلی بهتر بود کاش بری مامانتو ببوسی ازش معذرت بخوای و تا اخر عمرت با افتخار به برادرت محبت کنی

تو الان مادری چطور دلت اومد اینجوری دل مادرتو بشکنی میدونی حرفات ممکنه چندین بار تو ذهنش تکرار بشه؟؟؟؟؟
چرا باید خجالت بکشی مگه مشکل و ظاهر ادما دست خودشونه؟؟پس خدا این وسط چکاره اس؟؟تو تاحالا کسیو دیدی ادم معلول مسخره کنه؟؟اگه همچین کسی وجود داشته باشه اون آدم پست ترین ادم زمینه
نمیدونم بهت چی بگم الان فقط قلبم واسه مادرت درد گرفت کاش فراموش کنه چی گفتی کاش دلش نشکسته باشه

مطمئنم بعد حرفهای تو
دعای قبل خواب مادر و پدرت امشب این بوده
که خدایاااا امروز اگ ما مردیم به ۲۴ ساعت نکشه پسرمونم با ما بمیره که زیر دست این خواهر خدا نشناس نیوفته که جز عذاب زیر دست این خواهر هیچیز دیگه در انتظارش نیست ...

بعضی موقع ها این اتفاقا میوفته
شاید خود آدم اولش مشکلی نداشته باشه اما اطرافیان با نگاه شون با رفتارشون با حرفاشون باعث میشن آدم اذیت بشه
من فک میکنم بهتره این موضوع رو بپذیری با اینک سخته با اینک درد روانی داره
اما پذیرفتنه باعث میشه کمتر مث امروز بهم بریزین

گلم چرا ناراختی آخه سمیرا میدونم به خلفای بقیه زیاد اهمیت نده اینا خبر ندارن ت تپ چه فشاری هستی اون لحظه این حس بهت دست داد که همه میگن مشکل دخترم بخاطر داداشمه حق میدم اعصبی بودنتو ولی میدونی چیه مامانتم عین خودت دلشکسته هس ازش معذرت خواهی کن اون مادر درکت میکنه

گلم میدونم بعضی وقتا ادم میزنه بهرسیم اخر ولی کاش به مادرت نمیگفتی
مادرت الان خودش داره زجر میکشه تو دیگه نکن اینکارارو
دخترتم هزار بار بهت گفتم من جفت بچه هام اینجوری بودن و عملشون کردم و الان هیچ مشکلی ندارم
از تو بعیده تو که دختر تحصیل کرده ای هستی
شوهرتم خودت مقصری انقدر نشستی پیشش گریه و زاری و درد کوچیکتو بزرگ کردی اونم خودشو باخته الان مقصر همه چیز تورو میبینه
برادرت ی فرشتست با جون و دل برو بغلش کن و از مامانت معذرت خواهی کن که فقط دعای پدر مادره که میتونه از این درد و غما نجاتمون بده

توروخدا اینقدرتوفشارش نزارین شما جای اون نیستین که نمیگم کارش درست بوده ولی خب اینم بین اینهمه مشگل خودشم تازه زایمان کرده من خودم بعد زایمان روحیم داغونه اینم ضعیف شده یه لحظه یکاری کرده .محترمانه بگین برو ازدل مادرت دربیار دستشو ببوس بگو مادر حالم خوش نیست ببخش منو اصلا خودمم نمیدونم چطور اون حرفو زدم .این بچهایی که سالم نیستن خیلی مظلومن گناهی ندارن که قسمتشون این بوده توام عیب ندون عزیزم حتی اون مشکلی که دخترت داره رو اصلا نه خجالت بکش نه عیب بدون از خدا بخواه کمکت کنه حتما نماز بخون قوی شو

متاسفم برات

گلم درخواست میدی من پرم

احتمالا احساساتی شدی عزیزم
اونم حق داره از زندگیش لذت ببره حتی اگه مریض باشه
منم دخترخواهر همسرم مریضه ولی همیشه باهامون هست مسافرت پارک همه جا
اون نمیتونه حرف بزنه ولی رستا همیشه باهاش حرف میزنه

عزیزم خوب مادرت به خاطره مریضی اینجور شده برادرتم که دست خوش نیست اونم الان حس بچگانه داره واین اصلا خجالت نداره خیلی کار بدی کردی به مامان بابات گفتی

ازخدااابترسسس

کارت اشتباه بوده عزیزم
داداشت ک مقصر نیست این شرایط داره

به خانواده ات افتخار و از بودن داداشت خجالت نکش

واقعا متاسفم
چجوری دلت میاد برای برادر خودت اینطور بگی
مگه واگیر داره ؟ که نزدیک بچت نیاد یا بخوای دورش کنی
اون حق نداره لذت هیچ چیزی رو ببره یعنی

عجب آدمی هستی تو
برادر طفل معصومت رو چکار داری گناه داره آخه خجالت داره ؟

سوال های مرتبط