۸ پاسخ

قدمش مبارک باشه انشااله زیر سایه پدر مادر بزرگ بشه عکس گل پسرت بفرست ببینمش

عزیزم تازه دیدم زایمان کردی
مبارک باشه قدمش پر از خیر و برکت باشه براتون 😍❤

قدم نو رسیده مبارک عزیزم😍
عاقبت بخیری پسرات رو ببینی.
کلا تا ۵ ۶ ماهگی ک پسر کوچیکت متوجه چیزی نیست و درخواست اسباب بازی نگنه خوبن باهم بهدش میشه یه جنگ م دعوایی ک واویلاااست🫠😵‍💫😂

بسلامتی عزیزم💕

عزیزم هنوز کوچک و نمیتونه حسادت کنه از وقتی ک ۴دست و پا می‌ره و راه میوفته اونوقت اول داستان

قدمش مبارک باشه براتون
برا ما منتظرا هم دعا کن، 😁

خداکنه تااخراینجوری باشه😂

همه ی این راها رومنم رفتم ...دهن کوجیکه رو صاف کرده البته مال من فاصلشون ۳سال و۳ماهه هرروزشون دعواس

سوال های مرتبط

مامان پسرم مامان پسرم ۵ سالگی
مامان نازنین‌‌زهرا💗 مامان نازنین‌‌زهرا💗 ۵ سالگی
ی چیزی تعریف کنم از جمعه شب
حضرت صبرررر

با بچه ها اول رفتیم خونه مامانبزرگشون که خونه نیستن باغچه آب بدیم و بچه ها کلی آب بازی و گل بازی کردن و بعد مغازه لوازم قنادی و امامزاده
و اصل داستان
رسیدیم دم فروشگاه که روبروش پارک بود رفتیم یکم خرید کردیم بچه ها تشنه بودن آب خریدیم بدون دردسر دخترم ۵ سالم آب خورده پسر ۲ سالم آب خورده من خوردم بالاخره که رفتیم پارک و از آب سردکن باز پرش کردیم و این آب رو نیمکت بوده و بچه رفتن بازی
دخترم ی دوست پیدا کرده و گفتم دیگه بریم خونه یکم غر زده و باز تاب بازی و فلان و رفتیم بریم سمت ماشین
دم پارک بطریو از دست داداشش کشیده اونم گریه گفتم میریم تو ماشین بهت میده
رفتیم تو ماشین دخترم گفته مال خودمه خودم خریدم
پسرم گریه
باباش دید دخترمون اون بطریو گرفته دستش نمیده رفت ی اب معدنی دیگه خرید داد دست پسرم
حالااون اومده بطری قبلیه رو داده به زور جدیده رو میخواد بگیره
این گریه اون گریه
جیغ داد
تا خود خونه
اخر از سوپری دم خونه باز ی بطری جدید خریدیم🤕



نمیدونم چرا دقت کردم میبینم هرروزی که ما وقت بیشتری گذاشتیم تفریح بیشتری کردیم یا مثلا فروشگاهی جایی بیشتر تحویلش گرفتیم براش خرید کردیم این دختر بیشتر اعصابمونو خورد کرد
مامان آرتا مامان آرتا ۴ سالگی
سلام مامانها
ما ساختمونمون کلا ۳ واحده که یه واحدش خالیه بعد من با همسایه پایینم چند ساله که دوست شدم یعنی فقط ما دو تا خونواده هستیم تو ساختمان که همسن خودمه یه دختر داره از پسرم ۳ سال بزرگتره بچه هامون باهم همبازی شدن و دوستن الان یه مدت بود که دخترش خیلی پرخاشگر شده بود یه بار پسرمو هل میده پسرم صورتش میخوره به لبه تخت کلا وا میره خیلی ناراحتم کرم ترمیم کننده هم زدم بازم یکم جاش مونده منم دیگه از اون موقع سعی کردم بچمو کمتر بزارم باهش بازی کنه هروقت بهونه آوردم یا بهش مستقیم گفتم دیگه میترسم اما بازم دوستم میگفتم نه بزار بازی کنن بهت حق میدم نگران باشی ولی اتفاقه عذرخواهی کرد اما بازم دلم نمیخواست پسرمم خیلی دلش میخواست بازی کنه اما من میگفتم دیگه کمتر همو میبینین که قبول کرد اما دختر دوستم همش بهونه میاره که میخواد با پسرم بازی کنه بعدش چند وقته ویس میفرسته واتساپ هرروز من اوایل گوشیمو میدادم دست پسرم که جواب بده اما عادت کرد چون من گوشی نمیدادم دست پسرم بعد دیگه گذاشتم هفته ای یه بار جواب بده دوستم بهم پیام داد که لطفا ویس هارو بزارم برای پسرم جواب بده دخترم دلش تنگ شده میخواد صدای آرتا رو بشنوه احساس میکنم همش توقع داره😐اعصابمو ریخته بهم چکارش کنم؟