۱۵ پاسخ

فک کنم درسته چون اکثرا تو گهواره از همین موضوع گله میکنن

ما سه تایی تو پذیرایی میخابیم من و همسرم کنار هم دخترم کنار من

نباید حساس باشی بخاطر بچه
البته بیدار بشه همسرت ک نمیخواد سروصدا کنه توی اتاقی ک خوابیدین بلند میشه میره آشپزخونه و باقی کاراشو میکنه دیگه بچه اصن متوجه نمیشه ک

اره یکیش ما

من الآن دو ساله ازش جدا میخوابم خیلیم راحتم.

من ازاین موضوع خیلی میترسیدم برای دخترم که الان شیش ماهشه تخت کنار مادر گرفتم منو همسرم رو تخت خودمون و دخترمم رو تخت کنارمون نزاشتم همسرم جدا از من عادت کنه به خوابیدن

ما از اول که بچه اومد تا الان کنار هم خوابیدیم اضلا جدا نشدیم اتاق پسرم کوچیکه ولی توش میخوابیم شوهرمم صبح زود میره سرکار بیصدا کاراشو میکنه ما بیدار نشیم این موضوع دو طرفه س بنظرم

من که از زایمانم تا الان یه شبم از شوهرم دور نخوابیدم یا بخوام اتاق دیگه ای چیزی بخوابم
عین قبل هر شب رو تخت خودمون اتاق خودمون خوابیدیم
رابطه مون هم از همه لحاظ مثل قبل از بارداریمه

ما هم وابسته بودیم من بیشتر ک حتی شب خونه بابام بدون شوهرم نمیموندم دوران بارداری بخاطر وضعیتم خونه بابام موندم و شوهرم از یه شهر دیگه هر شب بعد کار میومد خونه بابام عادت کرده بود ولی من تا صبح هی غلت میخوردم میگفتم خدا کی صبح میشه برهه سر کار من تنها بخوابم منههه وابسته دلم میخواست تنها بخوابم یا الان هم کلی منتظرم میمونه ک بچه رو بخوابونم با هم بخوابیم من میگم وای کاش بخوابه من راحت بخوابم بغلم نکنه از بس ک خستممم حال ندارم

ما سه تایی پذیرایی میخوابیم

بله به مرور زمان سرد میشه منو شوهرم هفت ماه جدا خوابیدیم آخرشم داشت میکشید به طلاق الان پیش هم میخابیم ولی دیگه مثه قبل نیستیم

من متاسفانه شوهرم خر و پف میکنه دوس داره پیش ما بخوابه ولی من نمیزارم شبا که زود میخوابه بچه ت برو تو اناق شوهرت تااخر شب بعد بیا پیشش بخواب

ببین خواهر به اینو از من بشنو اصلا شوهرت سرد نمیشه من یه دختر پنج ساله ویه پسر 9ماهه دارم حتی تو بارداریام هم نزاشتم شوهرم دلش بخواد ونتونه حالا به هرروشی بود همیشه عاشقانه پیشش بودم وقتای بودن بچه نمیخواد یا بیدار تا دیر وقت شوهرم میرفت اون اتاق میخوابید من بچه رو میخوابوندم بدو بدو با خنده میرفتم تو بغلش حالا خوابم بود با بوسو لب بیدارش میکردم تا یه ساعتی یا دوساعت پیشش مبخوابیدم میگفتم دیگه برم پیش بچم الان 6سال از زندگی ما میگذره با دوتا بچه هنوز رابطمون باهم مثل تازه عروس دوماداست انقدر دوسم داره خودمم خیلیی دوسش دارم واسه همین همیشه وهمیشه اولویتت همسرت باشه بچهات بزرگ میشن میرن سر زندگی خودشون یه روز فقط همسرته که میمونه حرفامو انجام بدی هیچ وقت سرد نمیشه

خداروشکر من از تجربه مامانم استفاده کردم
جای خوابم جدا نکردم
همسرم جفتم میخوابه رو تخت خودمون پسرمون رو تختش کنارمون
صبح زود میره سرکار
لباس هاش آماده تو هال میزارم

آره بیین قبول کن ی چیز طبیعیه
من همسرم تا منو بعل نمیکرد نمیخابید اما از اونجایی ک اکثر پسرمو باید ی ی ساعت بزارم رو پام تکون بدم اون لحظه کلا نمیتونم برم پیشش دیگ عادت کرده خودش بخابه تا بعد من برم پیشش
ولی فک کن الان ب نبودن اولم عادت کرده دو روز بعد کلا میرفتم پیش پسرم تو ی اتاق دیگ میخابیدم ن تنها خودش بلکه منم خب سرد میشدم ک دیگ نیازی نیس برای خابیدنم پیشم باشه همین چیزای کوچیک ک ب نظرمون عادیه اون عشق اولو کم میکنه اون خودش ی قانون دوس داشتنه ک با تمام دغدغها شب پیش هم بخابن

سوال های مرتبط