۳ پاسخ

خوش بگذره خوب کردی

خوب کردی خوش بگذره

خسته نباشید خواهری
خوب کردی هم حال خودت هم دخملت عوض شد 😚✨💕

سوال های مرتبط

مامان مهدیار 👶🏻 مامان مهدیار 👶🏻 ۱۵ ماهگی
مامانا میشه لطفا راهنماییم کنید؟ واقعا دارم زد میدم دیگ🥺
مهدیار کلا از اول یا روی پا میخوابید اکثرا، یا روی زمین با شیشه میخورد و میخوابید ( بیشتر روی پا بود البته)
تا همین یک ماه پیش اوکی بود
بعد چندشب خیلیی اذیت میکرد موقع خواب، خوابش میومد نمیخوابید، جیغ میزد، سرشو بلند میکرد، کلافه میشد از بس که خوابش میومد ولی خب نمیخوابید اصلا، هرکاری میکردممم اروم نمیشد😶
دو ساعت طول میکشید تا بخوابه از بس نق میزد
بعد یبار گفتم بزارمش روی تابش شاید بخوابه، که خب روی تاب خیلی بهتر بود، دیگه از اونموقع جز چندبار اکثرا روی تابش میخوابه، یکی دوبارم روی پا
چندسری هم خواب مستقل رو براش شروع کردم، برای خواب شبش
محیط تاریک و خنک، میزاشتم خودش بخوابه، من فقط نازش میکردم و براش لالایی میخوندم، باز دو سه سااااعت معطلم میکرد، که یا اخرش باز مجبورم میکرد رو تاب یا پا بخوابه، یا میخوابید
من الان چیکار کنم واقعا؟ وقتی تو خونه ایم خب راحتترم توی تابش بخوابه
ولی برای مهمونی اینا چی
تو ماشینم میخوابه ولی دیگ روی پا نه
خونه مامانمم میرم مجبورم با خودم ببرم
الان خونه مادرم بودم، خوابش میومد بردم اتاق بخوابونم، انقددد جیغ زد اذیت کرد، نخوابید، کلافه شد، اومدم خونه خو‌دم روی تابش خوابید
خسته م کرده واقعا🫠
به نظرتون از این ننو تاشو ها بخرم؟
چجوری ترک عادتش بدم؟ خیلی سخته ، تازگیا همشششش جیغ میزنه، داد میزنه، نق میزنه، اصلا نمیزاره از کنارش تکون بخورم، میگه منو ایستاده نگه دار روی پاهای خودش همش( یعنی زیر بغلشو نگه دارم بایسته روی پای خودش) ، مدام میخواد بره بیرون
و
مامان آقا نویان 🩵 مامان آقا نویان 🩵 ۱۱ ماهگی
ما اومدیم اردبیل🌝❄️
خیلی هوا سرده
تو مسیر پوره شدیم قشنگ با اینک مامانم همراهمون بود ولی بازم نویان بیقراری میکرد میخواست بیاد بغل من خلاصه ک کلی سرویسمون کرد
اون همه ام واسه غذای تو راهش تدارک دیدم( نوتری بیسکوییت،سرلاک گندم خرما، پوره سه میوه هیرو بیبی، کته مرغ از خونه پختم برداشتم ) هیچ کدومو نخورد
از تجربه سفر با بچه بخوام بگم بیسکوییت و نون سخاری خیلی بدردم خورد میدادم دستش یه لیس میزد ده دقیقه اواز میخوند 🤣نه میخوردش نه مینداختش پایین انگار ارث باباش بود
خلاصه ک سرگرم شد
تو یکی از استراحتگاه ها براش دوتا کتاب شعر خریدم خیلی دوسشون داره کل مسیر من الاغ و ببعی شده بودم شعر میخوندم 🤣حالا نشونتون میدم
وای دمای بیرون ماشین ۰ درجه بود 😑😬اصلا نمیشد پیاده بشیم من فن داخل ماشینو روی ۲۵ درجه تنظیم کردم
تن نویانم یه رکابی زیردکمه نخی با بلیز استین بلند و شلوار و یه جفت جوراب بود
ولی میخوابید خیس عرق میشد از ترس اینک در باز شد باد نخوره بهش سرما نخوره مدام داشتم لباس عوض میکردم قبلی رو با فن خشک میکردم دوباره اون یکی خیس میشد اینش خیلی سخت بود واقعا
نویان از دیروز صبحانه تا الان هیچیییی نخورده واقعا نمیدونم دیگه چیکار کنم
سرلاک اصلا نمیخوره متنفره یذره به دهنش خورد نیم ساعت تن و بندشو لرزوند 😓🫤
ساعت ۹ شب راه افتادیم ۷ صبح رسیدیم
درحال حاضر خونه عزیزجون من هستیم ولی میریم خونه عزیز نویان ( مادرشوهر جانم 🤧)
اینجا همه خونه هاشون بخاری دارن و خب بخاطر هوای به شدت سرد بخاریاشون زیاده و خیلی میترسم نویان دست بندازه بهش اصن فوبیا گفتم صبح خواب بمونم پاشم ببینم دست زده ب بخاری
ای خدا
زودتر این عروسی تموم شه بریم خونمون