از موقع تولدم نزدیک ده روز میگذره منم گلایه کردم ک هیچکاز نکردی گفت یادم رفت انشاالله سال بعد ...
منم ازونشب دیگه سرد شدم فقط خیلی کوتاه حرف میزنم جلو بچه ها زنگ نمیزنمش اونم دید منم زنگ نمیزنم چند روزه زنگ نمیزنه وقتی سرکاره
تاپیک قبلیمم هست ک ده ساله نمیدونم میخواد چکار کنه ک میگ سال بعد بعدم میگه یادم رفت ...دلسرد شدم ازش ظهر بهش گفتم کاش دوست پسر داشتم لاقل دلم برای یه شاخه گل یا کیک پرنمیکشید میگه من این همه برات کار میکنم تو خونه کمکت میکنم گفتم قاطی نکن
حالا چندشب پیش رفتیم خونه دوستش زنش نشست از اول تا آخر تازه شوهرش انار دون کرد داد ب زنش برا منم داد میگه اگه تو میشدی من برای اون دون کنم چ کارا ک کنی گفتم تو ام مهمون اومد همه کار بکن بمنم بده اول ظرف رو بعد ب بقیه بده مشکلی نیس با اینکه تا بحال ب رو خودم نیاوردم ولی متوجه حساسیتم روی اون خانوم دوستش شده
پنجشنبه شب هم مهمون دارم ازینورم باهم سردیم اون میاد حرف بزنه من یک کلمه جواب میدم نمیدونم چرا اینجوری شدم

۶ پاسخ

ببین میدونم ناراحت و دلخوری ولی ببین خودت میگی ۱۰ ساله همین روالشه...چرااا؟؟؟ چون حتما خانواده اش به تولد خودش و یا خودشون اهمیت نمیدادن و تو چنین محیطی بزرگ شده و علاقه ای نداره به این کار.....من جات بودم بعد ۱۰ سال قشنگ یکماه قبل تولدم میگفتم ماه دیگه تولدمه برام اینقدر پول جور میکنی میخوام از طرفت برا خودم هدیه و کادو بخرم و میگرفتم ازش و حال میکردم برا خودم ...نگو ارزش نداره برام که باور کن اگه انجامش بدی مطمئنا خوشحالم میشی

حتما مدلشه
توام براش کاری نکن برا تولدش مثل خودش
اگر خوش اخلاقه
اگر هواتو داره
اگر پشتته
اگر هر چیزی میخوای فراهم می‌کنه
دیگه دلخور نشو
قهر و دلخوری فقط سردی رابطه میاره
ول کن
خودت روز تولدت برا خودت بخر کیک و کل و آنیا شاید یاد بگیره

ههههه چقد تو منی
پنچ ساله باهمیم چه دوران عقد چه الان همیشه میگه جبران میکنم و نکرده 🥺هر سالم انتظار دارما ولی هیچی به هیچی ،هی میخام برام مهم نباشه ولی دلم کادو میخاد ،سوپراز میخاد که تا الان نشدم

یعنی مرد خوبیه فقط مشکلت تولدته؟ اگه اینه یکم داری سخت میگیری چون نمیشه از مردا انتظار داشت دیگه...اکه من به شوهرم میگفتم دوس پسر داشته باشم صدرصد دندونام از دست میدادم

همسر من اصلا نمیدونه تولد چیه برامم مهم نیس دیگه شما داری خیلی سخت میگیری
من اگ ب همسرم در مورد دوست پسر و این چیزا حرف میزدم مطمئنم برخورد خیلی بدی میکرد
بااین رفتارا ممکنه حرمت بین تون از بین بره

ببین چه فایده خودت بگی کاری کنه برا تولدت. خودش باشه یادش باشه حرص نخور اکثر مردا همینن

سوال های مرتبط

مامان رادوین 🧸🎈 مامان رادوین 🧸🎈 ۲ سالگی
سلام دوستان عزیز
حالتون خوبه
اومدم بهاتون حرف بزنم بلکه اروم بشم یع بغض دارم ک فقط سکوت کردم ن میتونم به کسی بزنگم ارومم کنه ن میتونم خودم خودمو اروم کنم
پسر ۲سال و یک ماهشه
هنوز حرف نمیزنه مثلا درحد بابا دده الان میگه
ولی قبلا بابا دده ممد جیش اپو میومیو ننه دایی اپ... اینها رو میگفت
ولی الان فقط جیغ گریه داد بیداد خلاصه...
هرکی هم که میبینه میگه چرا حرف نمیزنه چرا اینطور دخترمن ۱۰ماهگی ب حرف اومده پسر فلانی حرف میزنه هم سنشع اینها بیشتر منو عذاب میداد
تا اینکه دل زدم ب دریا رفتم بچمو بردم پیش دکترش موضوع بهش گفتم
دکترش هم ازمایش کلی خون. ادرار. متفوع نوشت
و گفت تست شنوا سنجی هم نوشت رفتم تست شنوا سنجی شو بگیر
خانومه گفت این ک اینطور الکی نیس از این حرفاا
روزش ک خواستی بچتو بیاری
صبح زود بیدارش کنی
حمام ببری
خسته کنید بچه رو
بعد بیارین
بهش یه دارو میدن که گیج بشه بعد تست ازش میگیرن
نمیدونم این چطور تستی است بچم چشه خیلی استرس دارم
واسع کسی پیش اومده انجام داده این تست رو
دکترش گفت اگه مشکلی نداشته باشه بعد میفرستم گفتار ذرمانی
مامان زینب مامان زینب ۲ سالگی
مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 مامان 🍫‌ساحل🧸🍼 ۲ سالگی
.
.
.
.
.
.
.گفتع بودم ک حالم خوب نیس،،،ب سختی ب دخترم رسیدم، دارو غذا و... خودمم درحالت گیجی و منگی و ب سختی کاراشو میکردم🤕دکترم ک صبح بردم امپول زدن تبش قطع شد،،،،ولی الان بازم داره تب میکنه،هم حال جسمی خودم خوب نیس هم دخترم.حال روحیمم ک دیگ نگم افتضاح داغون.
بیحال افتاده بودم رو زمین و دخترمم بغلم بود،گوشیم زنگ خورد، شماره برادر شوهرم بود،جواب دادم، شوهرم بود.هم ناراحت بودم از دستش ک همیشه مادرش و خالع هاش الویتن، و تا میره پیش اونا گوشیش رو خاموش میکنع،حالا اگ دلش خواس ای موقع ها ی زنگ میزنع ک اگ جواب بدم ک هیچ اگ جواب ندم دیگ ن زنگ میزنع ن اس میده ک حداقل وقتی بگم ی زنگ نزدی حرفی داشتع باشع ک ارع من زنگ زدم ط جواب ندادی😔هم اعصبانی بودم از دستش ک دخترم تو تب دارع میسوزه و وقتی خوابش میبره از تو خواب جیغ میزنع میگع بابا و میشینع گریع میکنع😔😔😔هزار دفع امروز اینجوری کرد و منم هر دفع بیشتر اعصابم بهم میریخت.انگاری دخترم هم مریضع هم برای باباش ب دل داده ک اینجوری تب میکنع😔اخ از دیشب همش میگع بریم بابا، منم گفتم بابا نیس اینجا عزیزم،،، بعد5دقیقع ک بابا بابا میکرد یهو تب کرد😔منم جواب تماس الان شوهرمو ک از دیروز اصن ن زنگی ن پیامی هیچی ازش ندیده بودم دادم و بهش گفتم اگ میدونستم تویی ک اصن جوابتو نمیدادم،،، اخر حرفامون گف فردا میاد منم گفتم،میخوای هنو بشین نیا، دخترم ک مرحلع تب کردنش رو بگذرونع دیع حلع، وجود تو براش مهم نیس،،،بنظرتون کارم اشتباه بود؟ پیام بدم معذرت خواهی کنم ازش؟
🤕🤕🤕🤕🤕
مامان دخمل بابا💞 مامان دخمل بابا💞 ۲ سالگی
سلام به همه دوستان
من دخترم 2سال 2 ماهشه قصد از پوشک گرفتنش رو ندارم چون سر پسرم اذیت شدم گفتم دخترمو تا 3 سالگی نگیرم
یه ماهی میشه تا جیش یا معذرت می‌خوام پی پی می‌کنه سریع میاد پیشم میگه پوشکم باز کن شده بعضی وقتا که کمی دیر رفتم بازش کنم خودش خواسته بازش کنه
حالا چند روزه که دست میزنه به خودش میگه پی پی بازش میکنم می‌ره دستشویی جیش می‌کنه
دیشب مهمان داشتم گفت مامان پی پی گفتم باشه دخترم دیگه هم اون هم من یادم رفت ببرمش تا سفره جمع کردم ظرف شستم چایی گذاشتم یه ساعتی طول کشید
نشسته بود بغل مهمانمون بلند شد گفت مامان پیپی
منم بردمش بازش کردم دیدم خشک خشک بود سریع رفت دستشویی نشست جیش کرد دوبار پوشکش کردم همین روال تا آخر شب که خوابید بهم گفت بدون اینکه قطره ای بریزه داخل پوشکش
حالا میگم بگیرمش نگیرمش راسیتش وقتش ندارم
پسرم مدرسس کلی تکلیف میاره خونه از طرفی کار خونه
اصلا حوصلم نمیکشه باهاش همکاری کنم از طرفی هم میگم خطا داره این نیست که کامل یاد گرفته باشه موندم چیکار کنم 😒😒