۱۱ پاسخ

چقدر مرداد پست شدند

شوهرت ی آدم کثیفه

من نمیدونم زنا رو چه حسابی مالی که دارن رو می‌فروشن میدن دست شوهر !!!

بهش بگوماشینتوپس بده بهت

سلام نمیدونم مشکلتون چیه ولی اگر راه داره باهاش صحبت کن وبرگردین به زندگیتون اگرم مشکلتون نمیشه رفع کنید که هیچی

مگه بیکاری برو خونه بابات بزار بفهمه بچه بزرگ کردن چقدر سخته هنوز باباهه سختی بچه را نکشیده تا قدرتو بدونه بزار چهار بار بره بشورتش بعد یادش میفته

رفتار مادر شوهرت اینا با تو چطوریه؟ میدونن میخواین جدا شین؟ چیزی نمیگن؟

عب نداره
ازین به بعد خیلی حواستو جمع کن دیگ ضرر ندی خواهشا
از یه جا به بعد دیگ باید زرنگ بود

عزیزم دلیل جداییت چیه هیچ راه برگشتی نیست؟ خدایا متاسفانه‌ چقدر طلاق زیاد شده خیلیییییی ناراحتم

منم
دو سال پیش پراید داشتم خودم خریده بودم با پول خودم فروختم دادم بعش،مغازه بزنه الان اصلا درآمد نداره تازه خواهرش بمن فحش و بد و بیراه که وظیفته برای داداشم خرج کنی انگار من زن گرفتم یا شوهر کردم نمیدونم

عزیزم چرا داری جدا میشی راهی نیس بخاطر بچت ادامه بدی

سوال های مرتبط

مامان دخملی💕 مامان دخملی💕 ۲ سالگی
دخترم هنوز بیداره خدایا من دیگه کم آوردم 😭چن دقیقه پیش شوهرم بچمو کتک زد سر اینکه گفت پرتقال میخام شوهرم آورد باز گفت سیب آورد باز گفت آب میخام اخرم زدش بچم خیلی گریه کرد ...الان چند وقته وضعیت ماهمینه یه خواب درست نداریم ...اصلا خواب به چشمای این بچه نمیاد ازونورم قرص اعصاب میخورم دست چپم قلبم مدام درد میکنه...خدایا کی میخام روی خوش زندگی رو ببینم؟ازهموننن اول که دخترم دنیا اومده فقططط عر زده گریه گرده مارو خون دل داده...قطره ملاتونین برای خوابش بهش دادم همون هفته اول خوب بود دیگه الان اونم روش تاثیری نداره ...توروخدا یه راهی جلو پام بزارین بگین با بچه غرغرو لجبازی که اصلا نمیخوابه باید چیکار کرد..من گو بخورم دیگه بچه بیارم ..خودم هزارتادرد از بعد زایمان گرفتم اینا بکنار....اذیتای این بچه که تمومی نداره به کنار...شوهرمم عاصی شده صبح میره سرکار نصفه شب میاد خونه میگه تو ماشین بخابم بهتر اسایش دارم تا تو این خونه...بخدا که خستم از مادر بودن ..تابحال همچین بچه ای ندیده بودم هیچ لذتی از کودکی بچم نبردم ...هرکی میبینه میگه خدا صبرت بده با این بچه ..تو شانس ماهم ریدن انگار
مامان آنیتا مامان آنیتا ۲ سالگی
هنوز نخابیدم و بیدارم،چقدر خودمو سر زنش کنم از این زندگی خسته کننده چرا واقعا ،دیگه کم آوردم از دست مرد لجن،خدایا نمی‌دونم چه کاری کردم که این مرد رو قسمت با من کردی،از زندگیم خسته شدم واقعا خیلی دردا تو دلم هست خیلی خیلی 🥺🥺شدم از سنگ شدم آهن تو این زندگی چرا همون دو سال نیم پیش طلاق نگرفتم منکه همه کارام کرده بودم چرا برگشتم مجدد که بچه بی گناه طفل معصوم بیاد تو این زندگی به خاطر بچم کوتاه بیام و چیزی نگم بشم دیوونه روانی عقدهای که از طرف شوهرم تو دلم هست بخام سر این طفل خالی کنم،خداااااااااااااااااااایااااااااااااااااا بفهم کم آوردم،عصبی شدم تو این زندگی چند سال همش سر این بچه خالی میکنم درسته کنترل میکنم ولی مجدد نمیتونم.شبی بچم آورد بالا آب پرید گلوش بعد استفراغ کرد من عصبی شدم لحظه که آورد بالا بهش گفتم آنی به خاطر همین کارات هست عصبی میشم جیغ میکشم بعد چند ثانیه تموم شد چهرم خب عصبی بود متوجه شده بود، دراز کشید بعد چند دقیقه صدایی شنیدم از زیر پتو نصف صورتش زیر پتو بود،بعد یه ۲۰دقیقه پتو رو کشیدم کنار از صورتش گفتم خفه نشه دیدم خدایا استفراغ کرده بوده چیزی نگفته بود تو همون استفراغ خوابیده😔😔😔وای که زدم زیر گریه تا همین الان خوابم نمیبره چقدر لعنت کردم خودمو،و به شوهرم گفتم ببین اشغال اینا اثرات تو هست رو مغز من تاثیر گذاشته که من رو بچه خالی کنم و حالا اینجوری بشه باید دندون درد رو بکشی بنداری،پوز خنده زد و خوابید،حالم از خودم بهم میخوره چقدر مادر بدی هستم و احمقی😔😔😔😔،تاریخ۱۴۰۴/۰۴/۰۴تلخ ترین خاطره
مامان امیر عباس مامان امیر عباس ۲ سالگی
خانومای عزیز من بغض داره خفم می‌کنه دارم دیوونه میشم خیلی خستم من دستگاه آی یو دی داشتم پریود نمی‌شدم عفونت شدید داشتم و اینکه دستگاه در آوردم بعد عین رابطه کاندوم پاره شد و منی ریخت منم چون عفونت شدید داشتم و پریود نمی‌شدم خیالم راحت بود ولی متاسفانه باردارم شدم رفتم سونو پنج هفته و شش روز بودم قلبشم تشکیل شده خیلی حالم بدم حدود دو سال پیش وقتی بچم سه روزش بود شوهرم ابجیمو میرسوند خونشون بعد گفته بیاد بشین صندلی بغل برات رانندگی نشون بچم خواهرمم چون سنش کم بود رفته نشسته بعد دستشو گرفته بوسیده ک تو از خواهرت دستات خیلی قشنگتره بعد ابجیم دستشو کشیده اونم بعدش ابجیمو رسونده خونش منم چون جایی نداشتم پدر ندارم ناپدری دارم و مادرمم ازش دلی خوشی ندارم موندم به این زندگی از ناچاری ولی این چند روز همش یادم میاد دو سال پیش کارش نمی‌دونم چیکار کنم سقط بشه شوهرمم اون موقع 21سالش بوده ازدواجمم فامیلی و مامانم بخاطر داداشش منو قربانی کرد
مامان نینی مامان نینی ۲ سالگی
مامان هایی که جای خواب بچه تونو جدا کردید می‌آید لطفا
سخته؟ اذیت نمیشید؟ وابسته بچه نبودید که حتما پیش خودتون باشه؟
من یه مشکل جدی دارم اونم اینه
از وقتی پسرمو از شیر گرفتم دیگه تو اتاق و رو تختش نمیخوابه، یعنی شب تو حال خوابش میبره میبرش رو تخت نزدیک صبح بیدار میشه شروع میکنه به گریه کردن مجبور میشم بیارمش تو حال بخوابونم
قبلا بیدار میشد شیر می‌خورد می‌خوابید الان اذیت میکنه
تا یک ماه همه مون تو حال میخوابیدیم ولی رو زمین خوابیدنی کمرم خشک میشه تو اتاق بخوابیم هم تا صبح هی باید بریم و بیایم چند وقته خواب راحت نداشتم هلاکم
الان میگم بچه تو حال بخوابه من تو اتاق اگه بیدار بشه فوری میام پیشش چند شب همینجوری گذشته دیگه خودش هم فهمیده من تو اتاقم صدام میکنه یا میاد تو اتاق ، درحال هم قفل و چیز خطرناکی وسط نیست
ولی از شرفی عذاب وجدان میگیریم میگم هنوز کوچیکه باید پیشش باشم شوهرم از من بدتر ، ۳ شب پیش بچه خوابید که تنها نمونه همش بهم میگه چطور دلت میاد تنهاش بذاری🥲
واقعا چه کاری درسته
تو این سن میتونه تنها بخوابه خطری نداره مشکلی پیش نمیاد؟
یا بازم ببرمش تو اتاق شاید به مرور عادت کنه به تختش 😥