۱۵ پاسخ

قربونت همچنین به شما

از غذاخوردن دعواهاشون نصف شب جیش کردن تقریبا هرشب تو جا دختر بزرگم که داره 5 ساله میشه و جیش کردن دختر کوچیکم تو شلوارش که دو سال و نیمه است وابستگی و تنها نرفتن مهد دختر پسرم دیر خوابیدن هاشون میوه خوردن پسرم جای غذا دیربیدارشدن دخترم و کم بودن وزن و قد طبق نموداربهداشت و کلی دغدغه و فشار رو سرم بارداری خودم ماه اخر و حال خودم یک فلفسه دیگه
ولی درکل خداروشکر بالاخره زحماتم به ثمرمیرسه خیلی اوقات شب نصف شب با گریه خودمو آروم میکنم شوهرم راننده هرماه دوماه بیاد تازه چندماهه آبجیم برای کمک اومده پیشم تو شهر غریب
همه قسطا کار اداری دکتر خرید هرچی هست گردنه خودم

شما سخت می‌گیری بچه های منم هرکدومشون جزیی از این اخلاقیاتو دارند اسمش روشونه بچه بزرگ که نیست من الان ماه آخرم باید برم مهد وسط بچه ها بشینم تا دخترم بشینه پسرم یکجور شیطونی دخترم یک جور نق نقی ولی دیگه عادت کردم تا کی حرص بخورم باید باهاشون مهربون و دوست باشی حتی اگه اذیتت میکنن چشم روهم بزاری بزرگ میشه حسرت این بچگیش رو میخوری

دختر من میگه معلم رو از کلاس میندازم بیرون
واقعا گودزیلا شدن

من مادر یه پسر بد غذا من با هر روش غذا دادم نمی‌خورد الان چند تا غذای مقوی و میان وعده مقوی در نظر میگیرم واصلا تو خونه بیسکویت و کیک اینا نگه نمیدارم و بهش اصرار نمیکنم غذا بخوره تا خودش میگه منم میگم ارده شیره داریم و تخم مرغ اولش قبول نمیکنه بد دیگه طاقت نمیاره و یکیشو انتخاب میکنه

والا دختر منم سلام نمیکنه هیچوقت حتی بهش فکر هم نکردم چرا سلام نمیکنه

پسر منم بااینکه چند ماهه میره مهد همینطوره سلام نمیکنه اصلا دیگه همه مربی ودوستاش به رفتارش عادت کردن اولا همش مربیش می‌گفت سلام نمیکنه واینا منم همش غصه میخوردم ومدام کلاس رفتنی بهش میگفتم یا توخونه رفتی مهد کودک سلام کن ولی خونه می‌گفت باشه بیرون رفتنی خجالت می‌کشید الان بعد چند ماه رفتارش تغییر کرده تا بخواد جور بشه با بچه ها واینا طول می‌کشه الان راحت با مربی کل کل میکنن میخندن وسایل همدیگه رو استفاده میکنن بعد یه مدت تغییر رفتار میدن نگران نباش پسر منم خیلی اولا غصه میخوردم ولی الان یکم بهتر شده ولی تواین سن خیلی لجبازن من خودم از صبح تا شب فقط خونه حرص میخورم چون مدام در حال بدو بدو وبریز بپاش هس وشبا دیر می‌خوابه خیلی اذیت میکنه

اشکال نداره عزیزم.ما آدم بزرگا هم تیپ های شخصیتی متفاوتی داریم.احتمالا درونگراست...بهش اصرار نکن

واپسره منم سلام نمیده گلم اسرارنکن بهش طبیعی رفتارهای بچه ات هربچه ایی یه جوره بخدااصلاانگاراذیت نکنن بزرگ نمیشن

ههههعععییی روزگار
دختر منم بگیر نگیر داره واسه خوردن
سلام که اصلا
دوستاش میان بهش سلام میکنن این سر تکون میده
میگن بیا بازی کنیم تنهایی بازی میکنه
دستشویشو نگه میداره
واسه خواب مقاومه
اگه بیدار بشم اونم بیدار میشه میکه خب بریم کارای خونه رو انجام بدیم !!!!!
به دلم موند روتین داشته باشه

عزیزم دخترتون همسن دختر منه قد و وزنش چطوره البته عذر خواهی میکنم قصد فضولی ندارم چون همسن دخترمه پرسیدم

منم میخواستم تاپیک بذارم دخترمنم همین نت روزی دو وعده عجیب گریه نکن روزش شب نمیشه باباش گفت با آیت کارایی که تو میکنی من دیرتر میام که خواب باشی چرا واقعا خیلی مودیه اینم دوست پیدا میکنه اما سلام نه ی دفعه میبینی تو پارک میره بیا باهم دوست بشیم ی دفعه میبینی جیغ میزنه غذا خوردن افتضاااااااااح امشب ی لقمه نون ماست خورد بردمش حموم بعد ی هفته انقدر سر همه چی گریه کررررررد که دیگه قاطی کردم واقعا بریدم افسردگی گرفتم هیچی خوشحالم نمیکنه چرا آخه

والله ی کتاب خوندم ک اسمش اصلا یادم نیست چون حس میکردم نویسنده مریضه


ولی می گفت شما مشکل دارید ک از بچه سه یا چهار سال همچین انتظاراتی دارید!

عزیزم اصلاااا سخت نگیر
من جقدر حرص خوردم سر دخترم که کلاس دومه
هنوزم‌میخورم دختر اولم‌با دومی کاملا متفاوت آخرش میخوان بزرگ‌شن چرا خودمون این همخ حرص بخوریم
من میگم حرص مال من شدید بود اعصاب گرفتم الانم داروی تپش‌قلب میخورم

دوستاش ذوقی نمیکنه
نمیدونم چطور دوستاش رو هم وطن تایپ کرده عجیبه 😄

سوال های مرتبط

مامان آریا و آیلین مامان آریا و آیلین ۵ سالگی
مامان نیلی مامان نیلی ۵ سالگی
سلام مامانا دخترم ماه دیگه انشالله میره تو پنج سال .اما وابستگیش به من خیلی زیاده .البته خب منم خودم تو جایی که زندگی میکنم ارتباطاتم کمه از خانواده و فامیل .شوهرمم بخاطر مشغله کاریش نمیتونه زیاد وقت بزاره با بچه حق میدم بهش .منتها دخترمم ازم انتظار بیش از اندازه داره و واقعا افسرده شدم خودم هیچ تفریح و سرگرمی ندارم همش تو خونه ام اما چون دوست ندارم بچم منزوی و غیر اجتماعی بشه سعی میکنم مرتب روزی یکی دو ساعت ببرمش بیرون تابش بدم .تو خونه باهاش نقاشی میکشم و سرگرمش مسکنم همش میگه بیا نی نی بازی کنیم خلاصه که فقط با من وقت میگدرونه من هم واقعا تایم آزادی برا خودم ندارم .هر وقتم بهش میگم مامان خسته شدم نمیتونم بیام باهات بازی کنم همش میزنه زیر گریه و نق و غر وقتی هم میبرمش بیرون تو جمع که میبرمش به خودم میچسبه با هیچ بچه های بازی نمیکنه اصلا انگار بلد نیست شادی و بچگی کنه .چکار کنم خسته شدم .تورو خدا شما بگین چکار میکنید با بچه هاتون
مامان گل پسر و تودلی مامان گل پسر و تودلی ۵ سالگی
خانما ، من یه مشکلی دارم با پسرم ، شاید باورتون نشه ولی پسرم به من حسادت می‌کنه ، خیلی شدید باباییه ، با این که وقتی کار اشتباهی می‌کنه باباش باهاش برخورد می‌کنه ولی من بیشتر وقتا در برابرش کوتاه میام اما یه وقتایی یه جوری باهام برخورد می‌کنه انگار نه انگار که من مامانشم انگار دشمنشم ، مثلا بیرون بودیم ، چند تا عکس ازش گرفتیم یهو به شوهرم گفتم اینجا وایمیسم یه عکس تکی ازم بگیر اینقدر عصبانی شده میگه نمی‌خوام مامان عکس بگیره باید فقط از من عکس بگیری ، دیروز رفتیم بازار برای خودم یه کفش بگیرم ، اولش که میگه تو که کفش داری چرا میخوای کفش بگیری ؟کلی تو مغازه بد خلقی کرده اونم باباش بهش گفت چرا اینجوری می‌کنی وایسا تا مامان خریدشو بکنه بعد میریم دیگه تحمل کرد وقتیم خریدم بهم میگه خیلی زشته ، باور کنید قبلش برای پسرم یه لباس دیدم با این که نیاز نداشت گرفتم بعدش یه اسباب بازی خودم دیدم گفتم نگاه از اینایی که دوست داری وایسادیم براش گرفتیم نمی‌دونم چرا نسبت به من این‌قدر بده ،بعضی وقتا دلم میخواد گریه کنم ،نمیدونم چی کار کنم درست بشه 😔
مامان امیدگلم مامان امیدگلم ۵ سالگی
سلام خانما. من تازه اومدم گهواره. پسرم امید ۴سال و نه ماهشه. تا الان بجز بازی کردن باهاش ،نتونستم کار دیگه براش بکنم. پارسال مهد بردمش اما بشدت بهم وابسته بود۵ماه همراهش تو مهد میموندم اما اصلا عادت نکرد که تنها بمونه.با بچه ها و دیگران بسختی حرف میزنه.اصلا علاقه نداره کارگروهی انجام بده یا با بچه ها دوست بشه.به کتاب ونقاشی علاقه نداره.خیلی دوس دارم برا مهد سال جدید امادش کنم.نمیدونم چجوری شروع کنم تا یعنی دوماه دیگه بتونم مهد ببرمش، دوس دارم نقاشی و بازیای فکری انجام بده.لباس و کفشش بتونه خودش بپوشه و دربیاره،انقدر بمن وابسته نباشه.خیلی نگرانشم.بابقیه راحت حرف بزنه همش گارد نگیره. دستشویی رفتن هم هنوز راضی نمیشه رو سنگ بشینه،کنارش وامیسته و بعد همه جارو میشوره ،تازگی خودشم میشوره ،اما لباسش اصلا علاقه نداره خودش دربیاره و بپوشه. برا سرویس رفتن باید کامل شلوارش دربیاره چون نمیشینه رو سنگ .هرچه باهاش حرف میزنم و وعده جایزه میدم بازم از روسنگ نشستن بدش میاد و خیلی چالش های دیگه. من چجوری کم کم بهش یاد بدم کاراشو ؟؟؟؟ توروخدا بهم راهنمایی کنین. خیلیارو میبینم نقاشی و کاردستی انجام میدن،زبان و ورزش و ساز کار میکنن اما من هیچکار برا پسرم نکردم عذاب وجدان دارم