وااای امروز چه روز خسته کننده ای بود آخه ۸ پاشدم بچه رو آماده کردم بردم بهداشت واسه واکسن یک سالگی موقع رفتن چای و کلوچه خوردم از قضا چشم نفس رو دوباره مثل یه ماه پیش حشره زده باد کرده بهم گفت ببر اون یکی بهداشت دکتر ببینه اجازه داد بیار بزنم پیاده بردمش نشون دادم زیاد راه نیستا بچه بغل سخته کلی کالریم رفت بردم دکتر تایید کرد دوباره بردم بهداشت خودمون واکن ها رو زد اومدم خونه ظرف شب مو شستم حالا تنها بود چیز خاصی نداشتم بعدش شوهرم اومد گفت نهار درست نکن دیشب سرکار بود مامانم برام پلو خورش آورد نخوردم آوردم خونه خلاصه ندارم همون شد بعدش ظرف شستن داشتم شیر برنج برا نفس درست کردم برای فرداش هم سوپ درست کردم چون فردا دوباره شوهرم شیفته و تنهام غذای نفس رو امروز آماده کردم وگرنه نمی‌ذاره کار کنم بعدش برای نهار فردا من و شوهرم قیمه درست کردم برنج رو اول پاک کردم بعد درست کردم مادر شوهر برگ سبز داد درست کردم سرخ کردم خلاصه تا شب هی طرف ریخت بیشتر شو شستم بقیه فردا از ظهر همش آشپزخونه م نفس هم بایستی توجه میکردم بهش چون مامانم یکسره امروز اینجا بود خیلی بازیگوش شده اذیت می‌کنه تنهایی تمام خونه کمد کابینت همه رو میخواد بهم بزنه😂😂شماها چیکار میکنید دوستان ؟

۲ پاسخ

بنام خدا
دلت نخواد بیدارشدم صبحونه خوردیم یکساعت بعدش خوابیدیم ،باز بیدار شدیم ناهار خوردیم بازی کردیم من شام گذاشتم خوابیدیم بیدار شدیم باباش
اومد بازی کردیم میوه غذا خوردیم همه خوابیدن ده ،من دارم میچرخم تو گوشی

خسته نباشی عزیزم...من الان در آرامش کامل نشستم خوراکی میخورم همه خوابن...خدایی این وقت شبو از همه موقع بیشتر دوست دارم تنها بدون اینکه حواسم ب بقیه باشه نیم ساعت میشینم بعد میرم میخوابم... من روزام خیلی شلوغ میگذره ماشالا بچه منو از کت و کول میندازه انقد اینور اونور منو میکشونه و شیطنت میکنه تنها حُسنش اینه از بعد زایمان ۱۴ کیلو کم کردم 😍

سوال های مرتبط