فرزند پروری فرزندپروری
تب سرماخوردگی،فرزند پروری فرزندپروری

من خیلی وقته ب ای نتیجع رسیدم توقع ام از دیگران رو ب صفر برسونم حتی اگ توقع ام ب جا باشه ایجور ارامشم بیشتره
قبلا هی خود خوری میکردم دیدم ارامش ندارم از وقتی کلا بی اهمیت شدم و فقط خودمو خودم شدم حالم بهتره
این در مورد شوهرمم صدق میکنه کلا دیگ خنثی شذم هر چ بخام خودم سعی میکنم بش برسم
دنیا همینع هیچکی هواتو نداره و همه فقط ب فکر خودشونن
فقط با این اتفاقا و رفتارا باعث میشه ک شناختت بیشتر بشه ب طرف مقابل

عزیزه دلم هزاران بار به خودت قول بده سکرت باشی از خودت زیاد خبری نده ، ی کم کمرنگ باش ،تو چرا از من بدتر سعی نمیکنی با کارات بقیه رو متوجه اشتباهاتشون کنی 🥺 خب دیگه زنگ نزن هیچی نپرس ما اینجاییم به ما بگو . بخدا اعصابم خورد میشه ازین رفتارا عزیزم 🥺

منم بودم خیلی ناراحت میشدم و اصلا دیگ زنگ نمیزدم
حق داری
عزیزم میدونم سخته ولی سعی کن شماهم همه چیزو ب بقیه نگید اینطوری بهتره

اول اینکه از تمام زندگیت چراااا باخبرشون می کنی 🤔 زندگیه خودته خوب بد شاد غمگین ماله خودته دیگه تو دار باش باخبر نکن کسی او دوم اینکه کسی رد تماس بده و بگه زنگ می زنم ونزنه ببینم داره منو بقولی گفتنی می پیچونه منم دیگه بی خیال طرف میشم

من یکماه پیش کار خواهرشوهرم داشتم در یک هفته ۳ مرتبه زنگش زدم ولی اصلا جوابم نداد بعدشم اصلا زنگ یا اس نداد ببینه چکارش دارم / منم تصمیم گرفتم مثل خودشون رفتارکنم دیگه حذفشون کردم / شوهرم بهم گفت خل ساده هستی خودت کوچک میکنی وقتی میبنی محلت نمیزاره جواب نمیده زنگشون نزن بیخیالشون بشو /در حالی که اصلا با خواهر شوهر مشکل هیچ بحث کدورت دلخوری نداشتیم / فقط خواهرشوهرم از قدیم میگه دوری دوستی / ولی با یکی از جاریام که دختر عمه اش پایه هست هر روز درتماس جیک تو جیک / ولی با من و بقیه جاریا میگه زنگ زدن در حد کوتاه در سال ام ۲ یا ۳ بار

سلام عزیزم....من یه بار به خواهرم چندین بار زنگ زدم کار واجب داشتم جواب نمی‌داد یا با خواهر شوهر ش اینا درگیر بود ....شماره شو زدم تو لیست سیاه .... تا یک هفته دنبال این بود جوابشو بدم اما به اون یکی خواهرم گفتم چقدر از دستش ناراحت شدم واصلا برام مهم نیست که جواب نداده اونم دیگه بررا من مهم نیست .‌‌..با کلی عذر خواهی آشتی کردم ... الآنم اخلاقم اومده دستش .....تو هم به مدت خودتو ازشون بگیر تا قدر بدونن

بعضیا ذاتا ادم سردین
من به خواهرم دوشنبه زنگ زدم رد داد
جمعه عصر زنگ زد

ولی من جوابشو دادم
با کلی جون کندن با دوتا بچه دعوتش میکنم مثلا شام خونمون میاد میزنه به تنبلی
انگار نه انگار این خواهر بخاطر من با بچه به زحمت افتاده حداقل الان کمکش کنم

کلا محبت باید بجا و اندازه باشه

تو چقدر منی 😭بخدا ماه تا ماه میخوام یه بار برم خونه بابام جوری منو می پیچونن ک اصلا خودمم باور میشه
بقران صدمو براشون گذاشتم اما نمیدونم چرا دوسم ندارن

خب حق داری ناراحت بشی دیگ ولی رو خودت کار کن نزار اذیت بشی
منم توقع ام کم کردم چون واقعا آدم اذیت می شه

خیلی سخته...
من از هیچکس توقع ندارم کاری برام بکنن خودمم واسه کسی ک هیچ کاری برام نمیکنه قدمی برنمیدارم...خیلی راضی و خشنودم توام اینجوری باش نه بگو ب کسایی ک ب دردت نمیخورن

واقعاتابلوکه نمیخوان کمکی کنن وجواب نمیدن،مثل خودشون باش
باهرکی مثل خودش رفتارکن عزیزم

من اینجوری میگم بخودم دستشون بند بوده بعدشم یادشون رفته درست کنن . مامانتم اگه گفته تو نمیتونی شک نکن حوصله نداشته برات توضیح بده یا بلد نبوده توضیح بده . نمیشه از کسی توقع نداشت ادم میگه باشه بیخیال میشم ولی نمیشه کسی که سی سال چهل سال اینجوری بوده الان نمیتونه بگه من بی خیالشون میشم . تلاش کن اگه گیر کردی از اینترنت و گوگل و چت جیبی تی و اینا بپرسی حتی دردلتم به اونا بگو . راحت نه قضاوتت میکنه نه حرفی به کسی میزنه دفه بعدم که بیلی باهاش حرف بزنی اصن نمیدونه تو کی بودی 😁😁😁

ای بابا خواهر،
بعد چهار هفته زنگ زدم به مادرم میگم ما فردا میایم، زنگ زده میگه زود نیاینا،
شب بیاین😩
مامانم از دار دنیا دو تا بچه داره که یکیش ور دلشه، منم زیاد نمیرم بیام
وقتی مادر اینه، از بقیه چه توقعیه

خب مگه چه موضوعی بوده که از راهنمایی کردن ممانعت میکنن من باشم دیگه سراغشون نمیرم برای کمک خواستن از غریبه ها بپرسی بهتره چیزی ازشون کم نمیشه که باز اگر بیشتر توضیح بدی راحت تر میشه نظر داد

از خودم ناراحتم واقعا دلم میخواد یه مدت تو تنهایی خودم باشم از هیچکدومشون خبری نگیرم

اینم اضافه کنم من از تمام زندگیم خبردارشون میکنم ولی اونا نه
تو هرچیم نظر میدن،کارا و نظرا و انتخابای منو میگن اشتباهه